سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
تدبر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی



ابر برچسب ها

          

تعریف جنگ‌های صلیبی:

جنگ‌های صلیبی به سلسله جنگ‌های گفته می‌شود که اروپائیان در خلال قرن‌های پنجم تا هفتم هجری (یازدهم تا سیزدهم میلادی) آن‌ها را علیه جهان اسلام و به بهانه نجات سرزمین‌های مقدس به راه انداختند.

تعداد جنگ‌های صلیبی:

در مورد آغاز جنگ‌های صلیبی و تعداد آن اختلاف نظر وجود دارد بعضی آن‌ها را محدود به لشکر کشی‌های عمده نداشته و تعداد جنگ‌ها را فراتر از هشت جنگ ذکر کرده‌اند. اینان معتقدند جنگ‌های صلیبی چندین سال قبل از 1095 م شروع شده است. اما اکثر مورخان آغاز جنگ‌های صلیبی را 1095 م و پایان آن را سال 1291 م ذکر کرده‌اند.

راه‌های انتقال تمدن اسلام به غرب:

جنگ‌های صلیبی یکی از مهم‌ترین راه‌های انتقال تمدن اسلامی به غرب می‌باشد البته این دیدگاه مخالفین و موافقینی هم دارد، بسیاری از مورخین و اندیشمندان غربی این موضوعات را بحث نکرده و یا اگر هم بحث نموده بسیار کمرنگ و ضعیف کار کرده است و در آن تردید نموده و یا آن را انکار نموده است.

1. از جمله مخالفین این انتقال به واسطه جنگ‌های صلیبی «رنه سدی یو» فرانسوی است که معتقد است که: «صلبیون جز جزام سوغاتی از آسیا با خود نیاوردند.»

2. استیون رانسیمان انگلیسی: «از علوم عقلی صلیبیان چیزی تحفه نیاوردند برای کسانی مانند سن لویی امکان داشت که سال‌های سال در مشرق زمین رحل اقامت بی آنکه در زمینه فرهنگی وی کوچک‌ترین تغییر راه پیدا کند.»

3. هانس ابر هارد مایریکی: در کشورهای صلبیان هیچ گونه جریان مبادله ای فرهنگی به وجود نیامد.

دیدگاه‌های موافق انتقال تمدن اسلامی به غرب از طریق جنگ‌های صلیبی:

تعدادی زیادی از محققان معروف و شناخته شده غرب که آثار آنان در زمینه تمدن اسلام تاریخ عرب تأثیر تمدن اسلام بر غرب، تمدن جهان و ... ضمن اعتراف و مثبت ارزیابی نمودن نقش جنگ‌های صلیبی آن را در ردیف نقش اندلس وسیسل در انتقال تمدن اسلامی به غرب قرار داده‌اند. افرادی چون فیلیپ حتی، گوستاولوبون، لویس پاول تا، مونتگمری وات: «از نظر فرهنگی جنگجویان صلیبی در شرق برخی جنبه های زندگی اسلامی را تجربه کردند و سعی نمودند هنگامی که به اروپا برگشتند از آن تبعیت نمایند و تعداد کمی از کتاب‌های عربی که به لاتین ترجمه شده نام نمی‌برد.»

نحوه انتقال علوم اسلامی به غرب:

یکی از پیامدهای مهم جنگهای صلیبی برای جهان غرب، انتقال تمدن اسلامی بود که بخشی از آن علومی است که به اروپا راه یافت و می‌توان جنگ‌های صلیبی را در انتقال علوم از دو جهت ارزیابی نمود:

1.       نقش غیر مستقیم: در این نقش تشویق دانشمندان غرب را در ایجاد مراکز ترجمه شاهد هستیم که به وجود آمدن دو مرکز ترجمه مهم یکی در اسپانیا و دیگری در ایتالیا را باید در شکسته شدن مرزهای جغرافیایی اسلامی موثر دانست، برخورد اروپایان و شناخت آن‌ها از تمدنی که بالاتر از تمدن آن‌ها و پیشرفته تر از آن‌ها سبب کاهش غرور کاذب صلیبی‌ها گردید؛ و آن‌ها را به سوی مراکز آموزشی و فراگیری ترغیب نمود. زیرا صلیبی‌ها پیشرفت مسلمانان را در زمینه های مختلف علمی، فرهنگی، معماری، از نزدیک مشاهده می‌کردند و آن‌ها را در بازگشت برای دانشمندان و اندیشمندان خود تعریف می‌نمودند و این امر آنان را به فکر واداشته و سعی می‌نمودند که این طرح‌ها را در کشور های خود پیاده نمایند و در همین راستا دو مرکز ترجمه مهم که راه انداخته بودند به ترجمه آثار علمی مسلمانان پرداختند و موضوعات مهم علمی مانند پزشکی، شیمی، فیزیک، فلسفه، جغرافیا ریاضی و نجوم در سراسر اروپا راه یافت.

2.       نقش غیر مستقیم: صلیبی‌های هوشمند و زیرک سعی کردند تا بخش‌های از تمدن بی مانند آن روز مسلمانان را بشناسند و آن را به غرب انتقال دهند و عده ای از اندیشمندان غربی از بخشی از علوم اسلامی را فرا گرفتند و به کشورهای خود معرفی و ترویج نمودند.

الف: نجوم و ریاضیات:

یکی از مهم‌ترین علومی که به جهان غرب انتقال یافت علم نجوم علم نجوم و ریاضی بود. با تصرف شهرهای انطاکیه بیت‌المقدس دانشمندان غربی هم به این سرزمین‌ها آمدند و مشغول ترجمه آثار اسلامی شدند از جمله این افراد می‌توان به ادلارد باث اشاره نمود که از سیسل به انطاکیه آمد و سپس به بیت‌المقدس رفت و بعد از شش سال سکونت در این دو شهر کتابی را با نام سؤالات طبیعی تألیف نمود که در این کتاب به تأثیر علوم اسلامی بر مؤلف کاملاً واضح و روشن است سپس زبان عربی آموخت و کتاب‌های مهمی از جمله جداول خوارزمی را ترجمه نمود و کتاب مثلثات اسلامی را به جهان غرب معرفی و ترجمه نمود.

ب: فلسفه

در جنگ‌های صلیبی گروه‌های مختلفی حضور داشتند که هر کدام هدفی خاص را دنبال می‌کردند که کشیشان آثار علمی مسلمانان را که به دست می‌آوردند به سوی غرب می‌فرستادند؛ علاوه بر غارت کتاب‌های ترجمه نیز سهم بیشتری در انتقال داشت به طوری که فردریک دوم سردار ششمین جنگ صلیبی در سال 1234 م دانشگاهی را در ناپل تاسیس کرد و با همکاری مایکل اسکات و یعقوب آناتولی مجموعه آثار فلسفی ابن رشد، ابن سینا و ارسطو را گرد آوری و به لاتین ترجمه کرد. وی هم چنین به ترویج اندیشه های ابن سینا پرداخت و با حمایت‌های وی بود که فلسفه ابن رشد نمو کرد.

ج: پزشکی

علم پزشکی از سوی صلیبی‌ها مورد توجه قرار گرفت و برای فراگیری آن دو روش ترجمه و مراجعه به پزشکان از جمله شیوه های انتقال علوم پزشکی بوده و جنگجویان صلیبی به پزشکان خود اعتماد نداشتد و برای درمان به سوی پزشکان مسلمان روی می‌آوردند طبیب مشهور مسلمان اسامه بن منقذ بود این شخص بنا بر در خواست صلیبی‌ها در قلعه المیظره مشغول معالجه صلیبی‌ها گردید. داستان قطع پا و سوراخ کردن سر بیماران توسط پزشک صلیبی از جمله مشاهدات وی است که نشانگر وخیم بودن وضع پزشکی در میان صلیبیان می‌باشد.

ترجمه های پزشکی علاوه بر فراگیری علوم پزشکی به ترجمه کتاب‌های عربی به زبان لاتین نیز پرداختند از مهم‌ترین این کتاب‌های می‌توان به کتاب کامل الصناعه یا الملکی می‌باشد. این کتاب توسط پزشک مسلمان علی بن عباس است وی در غرب به نام هالی بن اباس معروف است. این کتاب توسط قسطنطین افریقی و استفان انطاکی ترجمه شد از کتاب‌های دیگری که در حوزه پزشکی ترجمه شد کتاب سر الاسرار ترجمه فیلیپ طرابلسی به صورت منبع معتبری در آمده است.

د: جغرافیا

قسمت اعظم نوشته های جغرافیایی سفرنامه زایران مسیحی گرفته شده است از جمله ورنس بورگ یکی از زائران آلمانی یاد داشت‌های برجای مانده است که حاوی اطلاعات جغرافیایی ذی‌قیمتی است. ژوانس فوماس یکی از سربازان صلیبی است که راهب شده و مطالبی را در باره قصرها و شهرهای اسلامی مسیر انطاکیه تا بیت‌المقدس نوشت ریچارد شیردل فرمانده جنگ سوم صلیبی نیز نوشته های جغرافیایی به یادگار گذاشت.

ه: تاریخ نگاری

تاریخ نگاری نیز توجه صلیبی‌ها را جلب نمود و کتاب‌های را نیز در این راستا تألیف نمودند از جمله مورخام ویلیام صوری است که به عنوان پدر تاریخ در عصر خودش (جنگ‌های صلیبی) شناخته می‌شود زیرا وی حوادث و جنگ‌های صلیبی را با نظم خاص نوشته است؛ فولشر شارتر یکی دیگر از مورخان صلیبی کتابی تحت عنوان historiahieroso lrmitana را نوشت و در آن جنگ صلیبی اول و تاریخ سرزمین بیت‌المقدس تا سال 1127 م را شرح داده است.

و: شیمی

کیمیا گری هواداران زیادی داشت در میان غربیان و دانشمندان غربی مانند ارنالدو ویلانووای ورامون اول که در غرب پزشکان با سابقه و ممتازی بودند کیمیا گری را با پزشکی در آمیختند، زیرا کیمیا گری با پزشکی و نیز با علم یا به اصطلاح با فلسفه طبیعی پیوند نزدیکی داشت یکی دیگر از جنگجویان صلیبی به نام پطروس فون که عامل انتقال و شناساندن قطب نما از جهان اسلام به اروپا راه یافته بود به کیمیاگری علاقه زیادی داشت.

پیامدهای انتقال علوم اسلامی به غرب

پیامدهای مهم انتقال علوم اسلامی به غرب عبارتند از 1- گسترش فرهنگ بهداشت.2- تاسیس بیمارستان. 3- تاسیس دانشگاه‌های مختلف. 4- ساخت حمام و مراکز بهداشتی؛ که به صورت گذرا به آن‌ها اشاره می‌نمایم

الف تاسیس بیمارستان

پاپ اینوسان سوم آغازگر جنگ چهارم صلیبی، بیمارستانی به تقلید از مسلمانان در شهر رم ساخت لویی نهم پادشاه فرانسه نیز پس از شکست و بازگشت از جنگ‌های صلیبی یک بیمارستان و یک آسایشگاه برای فقیران و آنچه که در شرق دیده بود ساخت.

ب ساخت حمام

هنگامی که صلیبی‌ها به شام دسترسی پیدا کردند یکی از چیزهای که شگفتی آنان را فراهم کردند وجود حمام‌های مدرن و دارای مکان‌های برای اصلاح سر و صورت بود و صلیبی‌ها نیز از این مدل الگو گیری نمودند و حمام‌های زیادی را در اروپا تاسیس نمودند.

ج تاسیس دانشگاه‌ها

قبل از جنگ‌های صلیبی تعلیم و تعلم منحصراً در اختیار کلیسا قرار داشت و کلیسا هم با علومی که با منافع آن‌ها در تضاد بود به مخالفت بر می‌خواست. ولی مردان صلیبی و فرماندهان آن‌ها همزمان با جنگ‌های صلیبی مراکز علمی دانشگاهی مهمی مانند دانشگاه کمبریج و آکسفورد در انگلستان و وین در اتریش، بلونیا در ایتالیا، پراگ در چک، پاریس در فرانسه و کلن در آلمان پدید آمد.

ه هنر و معماری

یکی از پیامدهای مهم جنگ‌های صلیبی برای جهان غرب و تمدن غربی شکل گیری هنر در عرصه های مختلف بود ویل دورانت تمدن شناس معروف به این امر اذعان داشته است از جمله هنرهای که به غرب در جریان جنگ‌های صلیبی راه یافت فلزکاری بود از فلزکاری در ساخت ادوات نظامی، گلدان‌ها، قندیل‌ها ... استفاده می‌کردند.

سفالگری نیز از جمله هنرهای که غرب از این راه از تمدن اسلامی اخذ نموده است کریستین پرایس معتقد است که صلبیان در راه بازگشت به غرب خزانه های هنری مسلمانان هنری مسلمانان را نیز با خود آورده بودند که در میان آنان ظروف سفالی زرین نگار نیز وجود داشت.

1.      ظروف شیشه­ای، شیشه های پنجره:

ظروف شیشه ای عبارت بود از ظرف‌های غذاخوری و نوشیدنی که آن‌ها را با آب طلا و لعاب درخشان سرخ، زرد سبز و آبی میاراستند و نقش‌های از مجالس میگساری نوازندگی و حیوانات دونده به آن اضافه می‌کردند؛ این نوع اشیاء توسط جنگاوران صلیبی به غرب انتقال یافت

2.      طلاکاری زرگری

شارلمانی فرمانده صلیبی در شهر آخن گنجینه کارهای زرگران را جمع نمود و در کلیسا از این گنجینه‌ها استفاده کرد. در پاریس زرگر معروفی به نام بونارد در سال 1212 م در ساخت ضریح قدیسه ژینو بکار برد.

3.      نقاشی

نقاشان غربی با تقلید از نقاشان مسلمان به ترسیم فرش‌های زیبای ایرانی و لباس‌های آن دوره که تصاویری از حیوانات مانند پلنگ و میمون و طوطی در آن‌ها مشاهده پرداختند. بعد از این دوره است که در نقاشی‌های غربیان صورت‌های مردمان عمامه دار و دیگر صورت‌های مردمان شرقی پدید آمد.

و: معماری

معماری اسلامی نیز مانند سایر هنرهای اسلامی برجسته‌ترین تأثیرات خود را در قرن 12 و 13 در غرب بر جای گذاشت

1.      الف: جاده سازی و شهر سازی

در قرن دوازده میلادی، کلیسا به تشکیل مجامع برادران مذهبی، برای تعمیر و ساختن پل‌ها اقدام نمود این مجمع اعلام داشت. که تمام افرادی که در این گونه کارها شرکت کند گناهان آنان بخشیده می‌شود؛ و این از تأثیر فرهنگ اسلامی در راستای شهر سازی و جاده سازی نشئت گرفته بود.

2.      کاروانسراها و قلعه های نظامی

فردریک دوم پس از بازگشت از جنگ صلیبی ششم در تمام شهرهای بندری و در مرزهای شمالی تحت حاکمیت خود کاروان سراها و انبار های دولتی احداث نمودند با تقلید از کشورهای اسلامی آن را فَََُُُُُُُِِّّّّّندق نامید. فیلیپ حتی در این راستا آورده است که صلیبی‌ها اطلاعات قلعه سازی را از جهان اسلام آموخته و به ایتالیا برده‌اند و در ساخت قلعه های صلیبی از آن الگو گرفته‌اند.

نتیجه گیری

یکی از مهم‌ترین راه‌های انتقال تمدن اسلامی به غرب جنگ‌های صلیبی بود که صلیبیان علاوه بر تضعیف قوای نظامی مسلمانان و مشغول نمودن ذهن و فکر و اندیشه مسلمانان را در زمان‌های طولانی نقاط قوت و دستاورد های تمدنی آنان را شناسایی نموده و آن‌ها را برای الگو برداری به غرب منتقل نمودند و زمینه های رشد و شکوفایی تمدنی اروپا را فراهم نمودند و جهان اسلام در همین برهه تاریخ با رخوت و سستی و رکود مواجه شد و انحطاط تمدن اسلامی از اینجا شروع شد.            

 

 

 

 







میلاد پیامبر رحمت، رسول مهربانی‌ها، اشرف مخلوقات حضرت محمد مصطفی اسوه عالمیان و جهانیان و هم چنین میلاد فرزند برومندش رئیس مذهب جعفری امام صادق(ع) بر همه مسلمانان مبارک باد .

هفته وحدت 

حضرت روح الله با دور اندیشی های که داشت آینده جهان اسلام را به خوبی درک نموده و شناخته بود و با این حساب میلاد پیامبر رحمت را که بنابر روایت اهل سنت 13 ربیع‌الاول و بنا بر روایت اهل تشیع 17 ربیع‌الاول می‌باشد هفته وحدت اعلام نمود و در طول این هفته جشن‌ها و برنامه های شاد  و جلسات و کنفرانس‌های همدلی و همگرایی بین تشیع و تسنن برگزار می‌شود. 

ما هم به پیروی از سیره ائمه معصومین و آموزه های اسلامی تاکید بر این داریم که باید جهان اسلام به سوی همدلی و همگرایی سوق داده شود.

امروز جهان اسلام بیش از هر زمان دیگر محتاج سیره رسول خدا(ص) می‌باشد. امت واحده ای که رسول خدا ایجاد نمود در دو قرن اول ایجاد تمدن اسلامی سیطره خود را در همه امورات بر سایر تمدن‌ها  حفظ نمود و این روند تا قرن 5 هجری ادامه داشت. 

متأسفانه با جنگ‌های قدرتی که در میان حاکمان اسلامی به وجود آمد سبب گردید که قوای مسلمانان تحلیل برود و نخستین زمینه های انحطاط تمدن اسلامی با جنگ‌های قدرت حاکمان  اسلامی شروع شد.

این جنگ‌ها به مرور زمان فراگیر شد. و در عصر ما جنگ‌های بین مسلمانان با عناوین مختلف افزایش یافته است. استعمارگران غربی با استفاده از ابزارها و جریان‌های چون القاعده، طالبان، داعش و ... نقشه های شوم خود را در میان مسلمانان پیاده نموده است. . کشورهای اسلامی چون سوریه و عراق و یمن و لیبی  را به ویرانه ای مبدل نموده است. 

جهان خواران و استکبار جهانی با به راه انداختن شبکه های ماهواره ای با واسطه مزدوران داخلی در میان هر دو فرقه عمده اسلامی اختلافات مذهبی را به سطح جامعه کشانده و باعث گردیده است که اختلافات بین فرق اسلامی بیش از هر  زمانی دیگری نمایان شود. ا

هفته وحدت فرصتی است برای اندیشیدن به آرمان‌ها و اهداف رسول خدا(ص) که هدف از ایجاد امت اسلامی و تمدن اسلامی چه بوده است.

آیا هدف نهایی و غایی  مسلمانان برادر کشی بوده است؟؟؟؟

به نظر می‌رسد که در این راستا باید اندیشید و طرحی نو در انداخت و مسلمانان را به وحدت و هماهنگی و همدلی و اخوت و برادری فراخواند.

به امید روزی که اخوت و برادری در تمام کشورهای اسلامی و در جهان اسلام در بین مسلمانان طوری ایجاد شود مانند مهاجرین و انصار که در مدینه النبی با هم زندگی می‌کردند. به امید آن روز

 

 








 به جماعت بزرگی از گروه های قومی‌ای گوناگون که در منطقه‌هایی به نام بلوچستان و بلوچ نشین در پاکستان و در ایران و بخش‌های مجاور آن‌ها در ولایت نیمروز و ولایات هم‌جوار آن در افغانستان و نیز در نواحی دیگر این سر زمین‌ها و جاهایی مانند ترکمنستان امارات مُتّحد? عربی ، عُمّان و در هندوستان زندگی می‌کنند گفته می­شود. نام بلوچ در کتاب جغرافیای شهرستان‌های ایران که به زبان پهلوی نوشته شده و احتمالاً در سد? دوم هجری قمری (سد? هشتم میلادی) گرد آوری گردیده است ، از هفت ناحیه با فرمان روایی جداگانه نام بُرده شده که یکی از آن‌ها «بلوچ» نام داشته است (رجوع شود به ایرانشهر مارکوارت). ابن حوقل جغرافیا نویس سد? چهارم هجری نیز از هفت طایفه یاد می‌کند که در کوه قُفص (یعنی کُوچ) می‌زیستند و از مالداران چادر نشین بودند و هر یک رئیسی داشتند. کلم? بلوچ کوه نشین چند بار در شاه نام? فردوسی و نیز به صورت مُعَرّب آن « بَلُوص» در کتاب‌های جغرافیایی قرن چهارم به بعد و بیشتر در کنار نام کوچ یا کُوفچ و یا قُفص در مُعَرفی دو گروه قومی آریایی مستقر در کوهستان قُفص کرمان به کار رفته است. ریش? کلم? بلوچ و معنی آن دقیقاً معلوم نیست و دربار? آن آراء گوناگونی ابراز شده است. اگرچه پیش از دور? تیموریان هم در اثر جنگ‌ها و ناملایمات زندگی بلوچ‌ها از مسکن اصلیشان ، مهاجرت‌ها به سوی شرق و شمال منطق? بلوچ نشین انجام داده‌اند ، اما بیشتر این مهاجرت‌ها بعد از فرو پاشی دور? تیموریان هرات 912 هجری (1507م) بوده است. چنانچه گروه های مختلف بلوچ‌ها در زمان صفویان و شیبانیان ازبک به طرف شمال شرق یعنی هرات ، میمنه ، مرو ، اندخوی ، سرپُل ، بلخ و بدخشان و حتی بخارا هجرت نموده‌اند. به این حساب در قرن دهم هجری یعنی پنج صد سال پیش از امروز بلوچ‌ها در سرپل ، اندخوی ، میمنه ، بلخ ، قندز، تالقان و بدخشان زیسته و سران قبایل ، خان و ارباب از خود داشته‌اند و حَتّی مدتی حاکم سرپل و اندخوی سران بلوچ بوده‌اند. در کتاب شرف نام? شاهی که به عبدالله نامه نیز معروف است و در بار? اقوام مختلف این مناطق مطالبی دارد ، دربار? بلوچ‌ها و سرکردگانشان ، این مطالب خوانده می‌شود : در ماه ذی قعد? سال 990 هجری که عبدالله خان ازبک در حوالی چهار جوی ترکمنستان امروزی خیمه زد ، از جانب هرات پسر ابوالقاسم بلوچ آمده ، هدایایی که داشت پیشکش عبدالله خان کرد و اظهار اطاعت نموده ، به مَوقِفِ عرض رسانید که پدرم می‌گوید که مطیع و فرمان بردار پادشاهم ، اگر در سای? عاطفه خویش فقیر را جای دهند ، من با جمیع اَیماق و اَحشام که دارم مُتوجّه پای بوس خُدّام فلک اِحتشام شده سر بر خَطِ چاکری و خدمت گزاری می‌گذارم. و این ابوالقاسم بلوچ سرداری بُود  در غایت تَهَوّر و کینه گذاری ، شجاع و بهادُر. خیل و خِدَم عَبِید و حَشَم فراوان داشت و سرِ اطاعت چنانچه باید ، به هیچ کس نمی‌گذاشت و پیش از این مُدّتی پیش پیر محمد خان شیبانی عموی عبدالله خان آمده ، امتیاز تمام یافته بُود و رتب? امارت گرفته به حکومت اندخوی ممتاز شده بود.
     در سال 990 هجری که در خراسان آشوبی پیدا شد و عَسرت تمام به حال مقیمان خراسان راه یافت و مردم را توان زندگی در آن ولایت نماند ، ابوالقاسم بلوچ به دربار عبدالله جان عریضه یی نگاشته ، احوال خود و قوم خویش را به او نوشت. عبدالله خان پسر او را خلعت‌های فاخر و انعام‌های وافر بخشیده به مَواعید خوب امیدوار ساخت و اجازت باز گشت داد.
    در ماه صَفَر 991 عبدالله خان به خواجه قُل قوش بیگی فرمان داد تا با سایر امرای سرحد از چیچکتو و میمنه به سوی ابوالقاسم بلوچ که پیش از این پسر خویش را فرستاده بود ، تَوجّه نماید و او را به وعده های پادشاهی مُطمئن سازد تا در تحت ضبط آید. بنا بر اِمتثال فرمان عالی ، امیر قوش بیگی با سایر امرای سرحد و سپاه فراوان در اوّل ربیع‌الاول بس وی او رفتند. در اواسط همین ماه که عبدالله خان در ولایت قَرشِی بود ، خواجم قُلی قوش بیگی با سایر امراء جهت ابوالقاسم بلوچ و توابع او رفته بودند ، او را با جمیع سرداران بلوچ و خیل و خِدم و مواشی و حَشَم گرفته به ولایت میمنه و غَرجستان آورده ، از بین آن‌ها ابوالقاسم را با دو پسر و سلطان اسکندر قبچاق و دین محمد بلوچ و شهباز بلوچ و خواجه دوست بلوچ و اَبُل بلوچ و سلطان مراد قاقچی به دربار عبدالله خان رسانیدند و حسب الحکم ، تمام آن جمع را به صَمصام ظفر انتقام یعنی تیغ بی‌دریغ گذرانیدند. و دربار? خواجم قُلی که به پادشاه خدمت کرده بود ، اِکرام خُسروانه و اِنعام شاهانه به ظهور آورده مَحسود اَقران خویش کرده به جانب میمنه و غرجستان باز گردانید. بلی ! پادشاهان ظالم از هر قوم و فرقه ای که باشد ، زورمندان قوم را از بین می‌برد ، تا بر مردم بیچاره آزادانه حکومت کند.
    امروز قوم بلوچ که در شهر های سرپل ، اندخوی و میمنه در گذر های داخل شهر سرپل که به نام بلوچ خانه یاد می‌شود ، زندگی دارند. رسم و رواج ، طرز تَفکّر و اندیشه های اجتماعیشان از طرز تفکّر و اندیشه های ازبک‌های منطقه چندان فرقی ندارد ، به ازبک‌ها دختر داده و از ایشان دخترها به زنی گرفته‌اند و به زبان ازبکی تکلّم می‌کنند و مناسبات اجتماعیشان با ازبک‌ها کاملاً صمیمی است و از زندگی شهر نشینی و تحصیل علم و معارف و حیات مُتَمَدّن بهره‌مند ان دو در حقوق شهروندی با یکدیگر مساوی می‌باشند.
     از مو سفیدان و شخصیت‌های مُتنفّذ قوم بلوچ که چهل _ پنجاه سال پیش در سرپل زندگی داشتند:میرزا بدل خان ، بوری ارباب ، حاجی محمد قل مشهور به شمشیر خان، حاجی عبدالحفیظ ، بای نظر بای ، استا نور محمد ، عبدالصمد ده مَرده ، حاجی قاری عبدالرسول ، ملا خدای نظر ، ذاکر ارباب مشهور به ذاکر مِشر ، حاجی رحمن قل ، ملا حضرت قُل ، غفور ارباب ، حَسن بای تجار باشی ، عبدالعزیز بای ، محمد صدیق بای ، محمد حلیم بای ، حاجی قادر جان ، صوفی محمد یوسف ، میرزا محمد علی و از فرزندانشان مولوی عبدالحکیم شهید ، عبدالستار گلشنی ، ملا عبدالله ، میرزا محمد نعیم، محمد یونس نو اندیش ، محمد یونس رسولی _ رئیس اطلاعات و کلتور فعلی ، حبیب الله خان کمیسار ، عبدالصمد ارباب شهید ، ملاخدای قُل آخوند ، عُمَر قُل بای ، حاجی چاری بای ، حاجی حبیب الله بای ، حاجی هاشم بای ، حاجی کمال قریه دار ، محمد قیوم بای ، میرزا محمد هاشم ، محمد یحیای حفیظی ، قاضی ثُریّا _ سناتور فعلی ، حاجی محمد عُمر، ملا محمدی چپن فروش ، حاجی غلام سخی بای ، مرحوم پیغمبرقُل معلم ، محمد مُنیر حفیظی ، حاجی محمد یعقوب ، حاجی نبی قُل بای ، محمد یوسف اوچقون ، انجنیر غلام محمد و ده ها صاحب رسوخ دیگر را میتوان نام گرفت.
    همچنین بلوچ هایی که از سر زمین اصلی شان به سوی شمال و شرق مهاجرت کرده در مناطق دری زبان افتادند ، زبان دری (فارسی) زبان مادری شان شد مانند بلوچ های سوزمه قلعه و بغاوی و خوب آباد که همزمان با مهاجرت شان به این مناطق به زبان فارسی دری گرایش پیدا نموده و زبان اصلیشان فارسی گردیده است از جمله این‌ها می‌توان به بلوچ‌های سوزمه قلعه اشاره نمود که در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نظامی سرپل نقش تأثیر گذاری داشتند. رهبری بلوچ‌های سوزمه قلعه در قبل از انقلاب به دست الحاج غلام رسول خان کمالی بود که به همراه عده ای دیگر از محاسن سفیدان این قوم را رهبری می‌نمودند. و بعد از انقلاب هم کمیته نظامی در سوزمه قلعه حاکم شد و مجاهدین قدرت را به دست گرفت که هنوز هم دلاوری‌ها و رشادت‌های مجاهدین بلوچ سوزمه قلعه نقل محافل در سرپل و سایر ولایات می‌باشد.
از جمله افراد معروف در ولایت سرپل از بلوچ های فارسی زبان می توان به غلام صدیق کمالی سابق ریاست مالی و اداری ولایت سرپل، ذوالفقار کریمی بلوچ رئیس امور بین الملل سازمان محیط زیست افغانستان،الحاج سلطانی بلوچ، مدیر مجلس ولایت، و تعدادی زیادی از کارمندان و مسولین ولایت سرپل از بلوچ های فارسی زبان می باشند.
تعداد زیادی از این بلوچ ها در کشورهای ایران و پاکستان مهاجر هستند که دارای صدها دانشجو در دانشگاههای ایران و صدها عالم دین که در حوزه های علمیه در حال درس خواندن و یا در حال تدریس در حوزه های علمیه می باشند
آداب و رسوم مردمان بلوچ سوزمه قلعه قرابت زیادی به پشتون ها دارند. آن‌ها حتی در تلفظ واژه‌ها بسیاری از واژه های پشتو را فارسی تلفظ می‌کنند. عده زیادی از بلوچ‌های فارسی زبان در ولسوالی شولگره ولایت بلخ، ولسوالی علی آباد ولایت کندز، ولسوالی کجران ولایت دایکندی، ولسوالی ناوه میش ولایت هلمند، و .... ساکن هستند.
و گروهی که به مناطق پشتون نشین ساکن شدند ، زبان مادری شان پشتو گردید. بلوچ های پشتو زبان که در قریه های سرپل زندگی دارند از آن جمله اند که موسفیدان و صاحبان رُسوخ شان حاجی محمد غوث ، حاجی محمد سرور ، حاجی مجنون ، حاجی محمد انور ، حاجی غلام حیدر و از فرزندان شان ملا عبدالله ، ملا دلبر ، محمد امین معلم ، ملا محمد حُسین ، گل محمد بای ، الّو بای ، عبدالوهّاب و ده ها بلوچ پشتو زبان دیگر میباشند.
 در بار? بلوچ ها و سر زمینهای شان و در خصوص دین ، مذهب و خصوصیات زندگی شان در اکثر تاریخ ها و کُتُب جغرافیه مطالب زیاد پیدا میشود که در کتابهای دایرة المعارف بزرگ اسلامی ، جلد 12 چاپ سال 1383 ش ( صفح? 501 تا 525 ) و دانشنام? جهان اسلام جلد 4 چاپ سال 1369 ش (صفح? 96 تا 146 ) و لغتنام? دهخدا ، ماد? بلوچ و دیگر دایرة المعارف ها مطالب فشرده و دقیق موجود است.






صفحات :
|  1  2  >  |