http://k786.ParsiBlog.comعصر ايمانParsiBlog.com ATOM GeneratorFri, 29 Mar 2024 14:19:44 GMTعبدالقادركمالي313tag:k786.ParsiBlog.com/Posts/78/%d9%86%d9%82%d8%b4+%d8%ac%d9%86%da%af%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d8%b5%d9%84%d9%8a%d8%a8%d9%8a+%d8%af%d8%b1+%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%82%d8%a7%d9%84+%d8%aa%d9%85%d8%af%d9%86+%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%d9%8a+%d8%a8%d9%87+%d8%ba%d8%b1%d8%a8+%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87+%d8%a8%d9%88%d8%af%d8%9f/Tue, 20 Jan 2015 08:14:00 GMTنقش جنگهاي صليبي در انتقال تمدن اسلامي به غرب چگونه بود؟<div dir='rtl'><p align="center"><strong> </strong></p><br><p align="center"><strong>تعريف جنگ‌هاي صليبي:</strong></p><br><p>جنگ‌هاي صليبي به سلسله جنگ‌هاي گفته مي‌شود که اروپائيان در خلال قرن‌هاي پنجم تا هفتم هجري (يازدهم تا سيزدهم ميلادي) آن‌ها را عليه جهان اسلام و به بهانه نجات سرزمين‌هاي مقدس به راه انداختند.</p><br><p><strong>تعداد جنگ‌هاي صليبي:</strong></p><br><p>در مورد آغاز جنگ‌هاي صليبي و تعداد آن اختلاف نظر وجود دارد بعضي آن‌ها را محدود به لشکر کشي‌هاي عمده نداشته و تعداد جنگ‌ها را فراتر از هشت جنگ ذکر کرده‌اند. اينان معتقدند جنگ‌هاي صليبي چندين سال قبل از 1095 م شروع شده است. اما اکثر مورخان آغاز جنگ‌هاي صليبي را 1095 م و پايان آن را سال 1291 م ذکر کرده‌اند.</p><br><p><strong>راه‌هاي انتقال تمدن اسلام به غرب:</strong></p><br><p>جنگ‌هاي صليبي يکي از مهم‌ترين راه‌هاي انتقال تمدن اسلامي به غرب مي‌باشد البته اين ديدگاه مخالفين و موافقيني هم دارد، بسياري از مورخين و انديشمندان غربي اين موضوعات را بحث نکرده و يا اگر هم بحث نموده بسيار کمرنگ و ضعيف کار کرده است و در آن ترديد نموده و يا آن را انکار نموده است.</p><br><p>1. از جمله مخالفين اين انتقال به واسطه جنگ‌هاي صليبي «رنه سدي يو» فرانسوي است که معتقد است که: «صلبيون جز جزام سوغاتي از آسيا با خود نياوردند.»</p><br><p>2. استيون رانسيمان انگليسي: «از علوم عقلي صليبيان چيزي تحفه نياوردند براي کساني مانند سن لويي امکان داشت که سال‌هاي سال در مشرق زمين رحل اقامت بي آنکه در زمينه فرهنگي وي کوچک‌ترين تغيير راه پيدا کند.»</p><br><p>3. هانس ابر هارد مايريکي: در کشورهاي صلبيان هيچ گونه جريان مبادله اي فرهنگي به وجود نيامد.</p><br><p><strong>ديدگاه‌هاي موافق انتقال تمدن اسلامي به غرب از طريق جنگ‌هاي صليبي:</strong></p><br><p>تعدادي زيادي از محققان معروف و شناخته شده غرب که آثار آنان در زمينه تمدن اسلام تاريخ عرب تأثير تمدن اسلام بر غرب، تمدن جهان و ... ضمن اعتراف و مثبت ارزيابي نمودن نقش جنگ‌هاي صليبي آن را در رديف نقش اندلس وسيسل در انتقال تمدن اسلامي به غرب قرار داده‌اند. افرادي چون فيليپ حتي، گوستاولوبون، لويس پاول تا، مونتگمري وات: «از نظر فرهنگي جنگجويان صليبي در شرق برخي جنبه هاي زندگي اسلامي را تجربه کردند و سعي نمودند هنگامي که به اروپا برگشتند از آن تبعيت نمايند و تعداد کمي از کتاب‌هاي عربي که به لاتين ترجمه شده نام نمي‌برد.»</p><br><p><strong>نحوه انتقال علوم اسلامي به غرب:</strong></p><br><p>يکي از پيامدهاي مهم جنگهاي صليبي براي جهان غرب، انتقال تمدن اسلامي بود که بخشي از آن علومي است که به اروپا راه يافت و مي‌توان جنگ‌هاي صليبي را در انتقال علوم از دو جهت ارزيابي نمود:</p><br><p class="MsoListParagraphCxSpFirst">1. <em>نقش غير مستقيم:</em> در اين نقش تشويق دانشمندان غرب را در ايجاد مراکز ترجمه شاهد هستيم که به وجود آمدن دو مرکز ترجمه مهم يکي در اسپانيا و ديگري در ايتاليا را بايد در شکسته شدن مرزهاي جغرافيايي اسلامي موثر دانست، برخورد اروپايان و شناخت آن‌ها از تمدني که بالاتر از تمدن آن‌ها و پيشرفته تر از آن‌ها سبب کاهش غرور کاذب صليبي‌ها گرديد؛ و آن‌ها را به سوي مراکز آموزشي و فراگيري ترغيب نمود. زيرا صليبي‌ها پيشرفت مسلمانان را در زمينه هاي مختلف علمي، فرهنگي، معماري، از نزديک مشاهده مي‌کردند و آن‌ها را در بازگشت براي دانشمندان و انديشمندان خود تعريف مي‌نمودند و اين امر آنان را به فکر واداشته و سعي مي‌نمودند که اين طرح‌ها را در کشور هاي خود پياده نمايند و در همين راستا دو مرکز ترجمه مهم که راه انداخته بودند به ترجمه آثار علمي مسلمانان پرداختند و موضوعات مهم علمي مانند پزشکي، شيمي، فيزيک، فلسفه، جغرافيا رياضي و نجوم در سراسر اروپا راه يافت.</p><br><p class="MsoListParagraphCxSpLast">2. <em>نقش غير مستقيم: </em>صليبي‌هاي هوشمند و زيرک سعي کردند تا بخش‌هاي از تمدن بي مانند آن روز مسلمانان را بشناسند و آن را به غرب انتقال دهند و عده اي از انديشمندان غربي از بخشي از علوم اسلامي را فرا گرفتند و به کشورهاي خود معرفي و ترويج نمودند.</p><br><p><strong>الف: نجوم و رياضيات:</strong></p><br><p>يکي از مهم‌ترين علومي که به جهان غرب انتقال يافت علم نجوم علم نجوم و رياضي بود. با تصرف شهرهاي انطاکيه بيت‌المقدس دانشمندان غربي هم به اين سرزمين‌ها آمدند و مشغول ترجمه آثار اسلامي شدند از جمله اين افراد مي‌توان به ادلارد باث اشاره نمود که از سيسل به انطاکيه آمد و سپس به بيت‌المقدس رفت و بعد از شش سال سکونت در اين دو شهر کتابي را با نام سؤالات طبيعي تأليف نمود که در اين کتاب به تأثير علوم اسلامي بر مؤلف کاملاً واضح و روشن است سپس زبان عربي آموخت و کتاب‌هاي مهمي از جمله جداول خوارزمي را ترجمه نمود و کتاب مثلثات اسلامي را به جهان غرب معرفي و ترجمه نمود.</p><br><p><strong>ب: فلسفه</strong></p><br><p>در جنگ‌هاي صليبي گروه‌هاي مختلفي حضور داشتند که هر کدام هدفي خاص را دنبال مي‌کردند که کشيشان آثار علمي مسلمانان را که به دست مي‌آوردند به سوي غرب مي‌فرستادند؛ علاوه بر غارت کتاب‌هاي ترجمه نيز سهم بيشتري در انتقال داشت به طوري که فردريک دوم سردار ششمين جنگ صليبي در سال 1234 م دانشگاهي را در ناپل تاسيس کرد و با همکاري مايکل اسکات و يعقوب آناتولي مجموعه آثار فلسفي ابن رشد، ابن سينا و ارسطو را گرد آوري و به لاتين ترجمه کرد. وي هم چنين به ترويج انديشه هاي ابن سينا پرداخت و با حمايت‌هاي وي بود که فلسفه ابن رشد نمو کرد.</p><br><p><strong>ج: پزشکي</strong></p><br><p>علم پزشکي از سوي صليبي‌ها مورد توجه قرار گرفت و براي فراگيري آن دو روش ترجمه و مراجعه به پزشکان از جمله شيوه هاي انتقال علوم پزشکي بوده و جنگجويان صليبي به پزشکان خود اعتماد نداشتد و براي درمان به سوي پزشکان مسلمان روي مي‌آوردند طبيب مشهور مسلمان اسامه بن منقذ بود اين شخص بنا بر در خواست صليبي‌ها در قلعه الميظره مشغول معالجه صليبي‌ها گرديد. داستان قطع پا و سوراخ کردن سر بيماران توسط پزشک صليبي از جمله مشاهدات وي است که نشانگر وخيم بودن وضع پزشکي در ميان صليبيان مي‌باشد.</p><br><p>ترجمه هاي پزشکي علاوه بر فراگيري علوم پزشکي به ترجمه کتاب‌هاي عربي به زبان لاتين نيز پرداختند از مهم‌ترين اين کتاب‌هاي مي‌توان به کتاب کامل الصناعه يا الملکي مي‌باشد. اين کتاب توسط پزشک مسلمان علي بن عباس است وي در غرب به نام هالي بن اباس معروف است. اين کتاب توسط قسطنطين افريقي و استفان انطاکي ترجمه شد از کتاب‌هاي ديگري که در حوزه پزشکي ترجمه شد کتاب سر الاسرار ترجمه فيليپ طرابلسي به صورت منبع معتبري در آمده است.</p><br><p><strong>د: جغرافيا</strong></p><br><p>قسمت اعظم نوشته هاي جغرافيايي سفرنامه زايران مسيحي گرفته شده است از جمله ورنس بورگ يکي از زائران آلماني ياد داشت‌هاي برجاي مانده است که حاوي اطلاعات جغرافيايي ذي‌قيمتي است. ژوانس فوماس يکي از سربازان صليبي است که راهب شده و مطالبي را در باره قصرها و شهرهاي اسلامي مسير انطاکيه تا بيت‌المقدس نوشت ريچارد شيردل فرمانده جنگ سوم صليبي نيز نوشته هاي جغرافيايي به يادگار گذاشت.</p><br><p><strong>ه: تاريخ نگاري</strong></p><br><p>تاريخ نگاري نيز توجه صليبي‌ها را جلب نمود و کتاب‌هاي را نيز در اين راستا تأليف نمودند از جمله مورخام ويليام صوري است که به عنوان پدر تاريخ در عصر خودش (جنگ‌هاي صليبي) شناخته مي‌شود زيرا وي حوادث و جنگ‌هاي صليبي را با نظم خاص نوشته است؛ فولشر شارتر يکي ديگر از مورخان صليبي کتابي تحت عنوان historiahieroso lrmitana را نوشت و در آن جنگ صليبي اول و تاريخ سرزمين بيت‌المقدس تا سال 1127 م را شرح داده است.</p><br><p><strong>و: شيمي</strong></p><br><p>کيميا گري هواداران زيادي داشت در ميان غربيان و دانشمندان غربي مانند ارنالدو ويلانوواي ورامون اول که در غرب پزشکان با سابقه و ممتازي بودند کيميا گري را با پزشکي در آميختند، زيرا کيميا گري با پزشکي و نيز با علم يا به اصطلاح با فلسفه طبيعي پيوند نزديکي داشت يکي ديگر از جنگجويان صليبي به نام پطروس فون که عامل انتقال و شناساندن قطب نما از جهان اسلام به اروپا راه يافته بود به کيمياگري علاقه زيادي داشت.</p><br><p><strong>پيامدهاي انتقال علوم اسلامي به غرب</strong></p><br><p>پيامدهاي مهم انتقال علوم اسلامي به غرب عبارتند از 1- گسترش فرهنگ بهداشت.2- تاسيس بيمارستان. 3- تاسيس دانشگاه‌هاي مختلف. 4- ساخت حمام و مراکز بهداشتي؛ که به صورت گذرا به آن‌ها اشاره مي‌نمايم</p><br><p><strong>الف تاسيس بيمارستان</strong></p><br><p>پاپ اينوسان سوم آغازگر جنگ چهارم صليبي، بيمارستاني به تقليد از مسلمانان در شهر رم ساخت لويي نهم پادشاه فرانسه نيز پس از شکست و بازگشت از جنگ‌هاي صليبي يک بيمارستان و يک آسايشگاه براي فقيران و آنچه که در شرق ديده بود ساخت.</p><br><p><strong>ب ساخت حمام </strong></p><br><p>هنگامي که صليبي‌ها به شام دسترسي پيدا کردند يکي از چيزهاي که شگفتي آنان را فراهم کردند وجود حمام‌هاي مدرن و داراي مکان‌هاي براي اصلاح سر و صورت بود و صليبي‌ها نيز از اين مدل الگو گيري نمودند و حمام‌هاي زيادي را در اروپا تاسيس نمودند.</p><br><p><strong>ج تاسيس دانشگاه‌ها</strong></p><br><p>قبل از جنگ‌هاي صليبي تعليم و تعلم منحصراً در اختيار کليسا قرار داشت و کليسا هم با علومي که با منافع آن‌ها در تضاد بود به مخالفت بر مي‌خواست. ولي مردان صليبي و فرماندهان آن‌ها همزمان با جنگ‌هاي صليبي مراکز علمي دانشگاهي مهمي مانند دانشگاه کمبريج و آکسفورد در انگلستان و وين در اتريش، بلونيا در ايتاليا، پراگ در چک، پاريس در فرانسه و کلن در آلمان پديد آمد.</p><br><p><strong>ه هنر و معماري</strong></p><br><p>يکي از پيامدهاي مهم جنگ‌هاي صليبي براي جهان غرب و تمدن غربي شکل گيري هنر در عرصه هاي مختلف بود ويل دورانت تمدن شناس معروف به اين امر اذعان داشته است از جمله هنرهاي که به غرب در جريان جنگ‌هاي صليبي راه يافت فلزکاري بود از فلزکاري در ساخت ادوات نظامي، گلدان‌ها، قنديل‌ها ... استفاده مي‌کردند.</p><br><p>سفالگري نيز از جمله هنرهاي که غرب از اين راه از تمدن اسلامي اخذ نموده است کريستين پرايس معتقد است که صلبيان در راه بازگشت به غرب خزانه هاي هنري مسلمانان هنري مسلمانان را نيز با خود آورده بودند که در ميان آنان ظروف سفالي زرين نگار نيز وجود داشت.</p><br><p class="MsoListParagraph"><strong>1. </strong><strong>ظروف شيشه­اي، شيشه هاي پنجره:</strong></p><br><p>ظروف شيشه اي عبارت بود از ظرف‌هاي غذاخوري و نوشيدني که آن‌ها را با آب طلا و لعاب درخشان سرخ، زرد سبز و آبي مياراستند و نقش‌هاي از مجالس ميگساري نوازندگي و حيوانات دونده به آن اضافه مي‌کردند؛ اين نوع اشياء توسط جنگاوران صليبي به غرب انتقال يافت</p><br><p class="MsoListParagraph"><strong>2. </strong><strong>طلاکاري زرگري</strong></p><br><p>شارلماني فرمانده صليبي در شهر آخن گنجينه کارهاي زرگران را جمع نمود و در کليسا از اين گنجينه‌ها استفاده کرد. در پاريس زرگر معروفي به نام بونارد در سال 1212 م در ساخت ضريح قديسه ژينو بکار برد.</p><br><p class="MsoListParagraph"><strong>3. </strong><strong>نقاشي</strong></p><br><p>نقاشان غربي با تقليد از نقاشان مسلمان به ترسيم فرش‌هاي زيباي ايراني و لباس‌هاي آن دوره که تصاويري از حيوانات مانند پلنگ و ميمون و طوطي در آن‌ها مشاهده پرداختند. بعد از اين دوره است که در نقاشي‌هاي غربيان صورت‌هاي مردمان عمامه دار و ديگر صورت‌هاي مردمان شرقي پديد آمد.</p><br><p><strong>و: معماري</strong></p><br><p>معماري اسلامي نيز مانند ساير هنرهاي اسلامي برجسته‌ترين تأثيرات خود را در قرن 12 و 13 در غرب بر جاي گذاشت</p><br><p class="MsoListParagraph"><strong>1. </strong><strong>الف: جاده سازي و شهر سازي</strong></p><br><p>در قرن دوازده ميلادي، کليسا به تشکيل مجامع برادران مذهبي، براي تعمير و ساختن پل‌ها اقدام نمود اين مجمع اعلام داشت. که تمام افرادي که در اين گونه کارها شرکت کند گناهان آنان بخشيده مي‌شود؛ و اين از تأثير فرهنگ اسلامي در راستاي شهر سازي و جاده سازي نشئت گرفته بود.</p><br><p class="MsoListParagraph"><strong>2. </strong><strong>کاروانسراها و قلعه هاي نظامي</strong></p><br><p>فردريک دوم پس از بازگشت از جنگ صليبي ششم در تمام شهرهاي بندري و در مرزهاي شمالي تحت حاکميت خود کاروان سراها و انبار هاي دولتي احداث نمودند با تقليد از کشورهاي اسلامي آن را فَََُُُُُُُِِّّّّّندق ناميد. فيليپ حتي در اين راستا آورده است که صليبي‌ها اطلاعات قلعه سازي را از جهان اسلام آموخته و به ايتاليا برده‌اند و در ساخت قلعه هاي صليبي از آن الگو گرفته‌اند.</p><br><p><strong>نتيجه گيري</strong></p><br><p>يکي از مهم‌ترين راه‌هاي انتقال تمدن اسلامي به غرب جنگ‌هاي صليبي بود که صليبيان علاوه بر تضعيف قواي نظامي مسلمانان و مشغول نمودن ذهن و فکر و انديشه مسلمانان را در زمان‌هاي طولاني نقاط قوت و دستاورد هاي تمدني آنان را شناسايي نموده و آن‌ها را براي الگو برداري به غرب منتقل نمودند و زمينه هاي رشد و شکوفايي تمدني اروپا را فراهم نمودند و جهان اسلام در همين برهه تاريخ با رخوت و سستي و رکود مواجه شد و انحطاط تمدن اسلامي از اينجا شروع شد. </p><br><p> </p><br><p> </p><br><p> </p><br><p> </p></div>عبدالقادركماليtag:k786.ParsiBlog.com/Posts/77/%d9%85%d9%8a%d9%84%d8%a7%d8%af+%d9%be%d9%8a%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1+%d8%b1%d8%ad%d9%85%d8%aa/Thu, 08 Jan 2015 22:07:00 GMTميلاد پيامبر رحمت<div dir='rtl'><p><span style="background-color: #00ff00;">ميلاد پيامبر رحمت، رسول مهرباني‌ها، اشرف مخلوقات حضرت محمد مصطفي اسوه عالميان و جهانيان و هم چنين ميلاد فرزند برومندش رئيس مذهب جعفري امام صادق(ع) بر همه مسلمانان مبارک باد .</span></p><br><p>هفته وحدت </p><br><p>حضرت روح الله با دور انديشي هاي که داشت آينده جهان اسلام را به خوبي درک نموده و شناخته بود و با اين حساب ميلاد پيامبر رحمت را که بنابر روايت اهل سنت 13 ربيع‌الاول و بنا بر روايت اهل تشيع 17 ربيع‌الاول مي‌باشد هفته وحدت اعلام نمود و در طول اين هفته جشن‌ها و برنامه هاي شاد و جلسات و کنفرانس‌هاي همدلي و همگرايي بين تشيع و تسنن برگزار مي‌شود. </p><br><p>ما هم به پيروي از سيره ائمه معصومين و آموزه هاي اسلامي تاکيد بر اين داريم که بايد جهان اسلام به سوي همدلي و همگرايي سوق داده شود.</p><br><p>امروز جهان اسلام بيش از هر زمان ديگر محتاج سيره رسول خدا(ص) مي‌باشد. امت واحده اي که رسول خدا ايجاد نمود در دو قرن اول ايجاد تمدن اسلامي سيطره خود را در همه امورات بر ساير تمدن‌ها حفظ نمود و اين روند تا قرن 5 هجري ادامه داشت. </p><br><p>متأسفانه با جنگ‌هاي قدرتي که در ميان حاکمان اسلامي به وجود آمد سبب گرديد که قواي مسلمانان تحليل برود و نخستين زمينه هاي انحطاط تمدن اسلامي با جنگ‌هاي قدرت حاکمان اسلامي شروع شد.</p><br><p>اين جنگ‌ها به مرور زمان فراگير شد. و در عصر ما جنگ‌هاي بين مسلمانان با عناوين مختلف افزايش يافته است. استعمارگران غربي با استفاده از ابزارها و جريان‌هاي چون القاعده، طالبان، داعش و ... نقشه هاي شوم خود را در ميان مسلمانان پياده نموده است. . کشورهاي اسلامي چون سوريه و عراق و يمن و ليبي را به ويرانه اي مبدل نموده است. </p><br><p>جهان خواران و استکبار جهاني با به راه انداختن شبکه هاي ماهواره اي با واسطه مزدوران داخلي در ميان هر دو فرقه عمده اسلامي اختلافات مذهبي را به سطح جامعه کشانده و باعث گرديده است که اختلافات بين فرق اسلامي بيش از هر زماني ديگري نمايان شود. ا</p><br><p>هفته وحدت فرصتي است براي انديشيدن به آرمان‌ها و اهداف رسول خدا(ص) که هدف از ايجاد امت اسلامي و تمدن اسلامي چه بوده است.</p><br><p>آيا هدف نهايي و غايي مسلمانان برادر کشي بوده است؟؟؟؟</p><br><p>به نظر مي‌رسد که در اين راستا بايد انديشيد و طرحي نو در انداخت و مسلمانان را به وحدت و هماهنگي و همدلي و اخوت و برادري فراخواند.</p><br><p>به اميد روزي که اخوت و برادري در تمام کشورهاي اسلامي و در جهان اسلام در بين مسلمانان طوري ايجاد شود مانند مهاجرين و انصار که در مدينه النبي با هم زندگي مي‌کردند. به اميد آن روز</p><br><p> </p><br><p> </p></div>عبدالقادركماليtag:k786.ParsiBlog.com/Posts/76/%d8%a8%d9%84%d9%88%da%86%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d8%b3%d8%b1%d9%be%d9%84*(%da%a9%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%8a%d8%af%d8%a7%d9%8a+%d8%a7%da%a9%d8%a7%d8%af%d9%85%d9%8a%d8%b3%d9%8a%d9%86+%d9%85%d8%ad%d9%85%d8%af+%d9%8a%d8%b9%d9%82%d9%88%d8%a8+%d9%88%d8%a7%d8%ad%d8%af%d9%8a)+****/Sat, 18 May 2013 19:27:00 GMTبلوچهاي سرپل*(کانديداي اکادميسين محمد يعقوب واحدي) ****<div dir='rtl'><p><br /> به جماعت بزرگي از گروه هاي قومي‌اي گوناگون که در منطقه‌هايي به نام بلوچستان و بلوچ نشين در پاکستان و در ايران و بخش‌هاي مجاور آن‌ها در ولايت نيمروز و ولايات هم‌جوار آن در افغانستان و نيز در نواحي ديگر اين سر زمين‌ها و جاهايي مانند ترکمنستان امارات مُتّحد? عربي ، عُمّان و در هندوستان زندگي مي‌کنند گفته مي­شود. نام بلوچ در کتاب جغرافياي شهرستان‌هاي ايران که به زبان پهلوي نوشته شده و احتمالاً در سد? دوم هجري قمري (سد? هشتم ميلادي) گرد آوري گرديده است ، از هفت ناحيه با فرمان روايي جداگانه نام بُرده شده که يکي از آن‌ها «بلوچ» نام داشته است (رجوع شود به ايرانشهر مارکوارت). ابن حوقل جغرافيا نويس سد? چهارم هجري نيز از هفت طايفه ياد مي‌کند که در کوه قُفص (يعني کُوچ) مي‌زيستند و از مالداران چادر نشين بودند و هر يک رئيسي داشتند. کلم? بلوچ کوه نشين چند بار در شاه نام? فردوسي و نيز به صورت مُعَرّب آن « بَلُوص» در کتاب‌هاي جغرافيايي قرن چهارم به بعد و بيشتر در کنار نام کوچ يا کُوفچ و يا قُفص در مُعَرفي دو گروه قومي آريايي مستقر در کوهستان قُفص کرمان به کار رفته است. ريش? کلم? بلوچ و معني آن دقيقاً معلوم نيست و دربار? آن آراء گوناگوني ابراز شده است. اگرچه پيش از دور? تيموريان هم در اثر جنگ‌ها و ناملايمات زندگي بلوچ‌ها از مسکن اصليشان ، مهاجرت‌ها به سوي شرق و شمال منطق? بلوچ نشين انجام داده‌اند ، اما بيشتر اين مهاجرت‌ها بعد از فرو پاشي دور? تيموريان هرات 912 هجري (1507م) بوده است. چنانچه گروه هاي مختلف بلوچ‌ها در زمان صفويان و شيبانيان ازبک به طرف شمال شرق يعني هرات ، ميمنه ، مرو ، اندخوي ، سرپُل ، بلخ و بدخشان و حتي بخارا هجرت نموده‌اند. به اين حساب در قرن دهم هجري يعني پنج صد سال پيش از امروز بلوچ‌ها در سرپل ، اندخوي ، ميمنه ، بلخ ، قندز، تالقان و بدخشان زيسته و سران قبايل ، خان و ارباب از خود داشته‌اند و حَتّي مدتي حاکم سرپل و اندخوي سران بلوچ بوده‌اند. در کتاب شرف نام? شاهي که به عبدالله نامه نيز معروف است و در بار? اقوام مختلف اين مناطق مطالبي دارد ، دربار? بلوچ‌ها و سرکردگانشان ، اين مطالب خوانده مي‌شود : در ماه ذي قعد? سال 990 هجري که عبدالله خان ازبک در حوالي چهار جوي ترکمنستان امروزي خيمه زد ، از جانب هرات پسر ابوالقاسم بلوچ آمده ، هدايايي که داشت پيشکش عبدالله خان کرد و اظهار اطاعت نموده ، به مَوقِفِ عرض رسانيد که پدرم مي‌گويد که مطيع و فرمان بردار پادشاهم ، اگر در ساي? عاطفه خويش فقير را جاي دهند ، من با جميع اَيماق و اَحشام که دارم مُتوجّه پاي بوس خُدّام فلک اِحتشام شده سر بر خَطِ چاکري و خدمت گزاري مي‌گذارم. و اين ابوالقاسم بلوچ سرداري بُود در غايت تَهَوّر و کينه گذاري ، شجاع و بهادُر. خيل و خِدَم عَبِيد و حَشَم فراوان داشت و سرِ اطاعت چنانچه بايد ، به هيچ کس نمي‌گذاشت و پيش از اين مُدّتي پيش پير محمد خان شيباني عموي عبدالله خان آمده ، امتياز تمام يافته بُود و رتب? امارت گرفته به حکومت اندخوي ممتاز شده بود.<br /> در سال 990 هجري که در خراسان آشوبي پيدا شد و عَسرت تمام به حال مقيمان خراسان راه يافت و مردم را توان زندگي در آن ولايت نماند ، ابوالقاسم بلوچ به دربار عبدالله جان عريضه يي نگاشته ، احوال خود و قوم خويش را به او نوشت. عبدالله خان پسر او را خلعت‌هاي فاخر و انعام‌هاي وافر بخشيده به مَواعيد خوب اميدوار ساخت و اجازت باز گشت داد.<br /> در ماه صَفَر 991 عبدالله خان به خواجه قُل قوش بيگي فرمان داد تا با ساير امراي سرحد از چيچکتو و ميمنه به سوي ابوالقاسم بلوچ که پيش از اين پسر خويش را فرستاده بود ، تَوجّه نمايد و او را به وعده هاي پادشاهي مُطمئن سازد تا در تحت ضبط آيد. بنا بر اِمتثال فرمان عالي ، امير قوش بيگي با ساير امراي سرحد و سپاه فراوان در اوّل ربيع‌الاول بس وي او رفتند. در اواسط همين ماه که عبدالله خان در ولايت قَرشِي بود ، خواجم قُلي قوش بيگي با ساير امراء جهت ابوالقاسم بلوچ و توابع او رفته بودند ، او را با جميع سرداران بلوچ و خيل و خِدم و مواشي و حَشَم گرفته به ولايت ميمنه و غَرجستان آورده ، از بين آن‌ها ابوالقاسم را با دو پسر و سلطان اسکندر قبچاق و دين محمد بلوچ و شهباز بلوچ و خواجه دوست بلوچ و اَبُل بلوچ و سلطان مراد قاقچي به دربار عبدالله خان رسانيدند و حسب الحکم ، تمام آن جمع را به صَمصام ظفر انتقام يعني تيغ بي‌دريغ گذرانيدند. و دربار? خواجم قُلي که به پادشاه خدمت کرده بود ، اِکرام خُسروانه و اِنعام شاهانه به ظهور آورده مَحسود اَقران خويش کرده به جانب ميمنه و غرجستان باز گردانيد. بلي ! پادشاهان ظالم از هر قوم و فرقه اي که باشد ، زورمندان قوم را از بين مي‌برد ، تا بر مردم بيچاره آزادانه حکومت کند.<br /> امروز قوم بلوچ که در شهر هاي سرپل ، اندخوي و ميمنه در گذر هاي داخل شهر سرپل که به نام بلوچ خانه ياد مي‌شود ، زندگي دارند. رسم و رواج ، طرز تَفکّر و انديشه هاي اجتماعيشان از طرز تفکّر و انديشه هاي ازبک‌هاي منطقه چندان فرقي ندارد ، به ازبک‌ها دختر داده و از ايشان دخترها به زني گرفته‌اند و به زبان ازبکي تکلّم مي‌کنند و مناسبات اجتماعيشان با ازبک‌ها کاملاً صميمي است و از زندگي شهر نشيني و تحصيل علم و معارف و حيات مُتَمَدّن بهره‌مند ان دو در حقوق شهروندي با يکديگر مساوي مي‌باشند.<br /> از مو سفيدان و شخصيت‌هاي مُتنفّذ قوم بلوچ که چهل _ پنجاه سال پيش در سرپل زندگي داشتند:ميرزا بدل خان ، بوري ارباب ، حاجي محمد قل مشهور به شمشير خان، حاجي عبدالحفيظ ، باي نظر باي ، استا نور محمد ، عبدالصمد ده مَرده ، حاجي قاري عبدالرسول ، ملا خداي نظر ، ذاکر ارباب مشهور به ذاکر مِشر ، حاجي رحمن قل ، ملا حضرت قُل ، غفور ارباب ، حَسن باي تجار باشي ، عبدالعزيز باي ، محمد صديق باي ، محمد حليم باي ، حاجي قادر جان ، صوفي محمد يوسف ، ميرزا محمد علي و از فرزندانشان مولوي عبدالحکيم شهيد ، عبدالستار گلشني ، ملا عبدالله ، ميرزا محمد نعيم، محمد يونس نو انديش ، محمد يونس رسولي _ رئيس اطلاعات و کلتور فعلي ، حبيب الله خان کميسار ، عبدالصمد ارباب شهيد ، ملاخداي قُل آخوند ، عُمَر قُل باي ، حاجي چاري باي ، حاجي حبيب الله باي ، حاجي هاشم باي ، حاجي کمال قريه دار ، محمد قيوم باي ، ميرزا محمد هاشم ، محمد يحياي حفيظي ، قاضي ثُريّا _ سناتور فعلي ، حاجي محمد عُمر، ملا محمدي چپن فروش ، حاجي غلام سخي باي ، مرحوم پيغمبرقُل معلم ، محمد مُنير حفيظي ، حاجي محمد يعقوب ، حاجي نبي قُل باي ، محمد يوسف اوچقون ، انجنير غلام محمد و ده ها صاحب رسوخ ديگر را ميتوان نام گرفت.<br /> همچنين بلوچ هايي که از سر زمين اصلي شان به سوي شمال و شرق مهاجرت کرده در مناطق دري زبان افتادند ، زبان دري (فارسي) زبان مادري شان شد مانند بلوچ هاي سوزمه قلعه و بغاوي و خوب آباد که همزمان با مهاجرت شان به اين مناطق به زبان فارسي دري گرايش پيدا نموده و زبان اصليشان فارسي گرديده است از جمله اين‌ها مي‌توان به بلوچ‌هاي سوزمه قلعه اشاره نمود که در تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي و نظامي سرپل نقش تأثير گذاري داشتند. رهبري بلوچ‌هاي سوزمه قلعه در قبل از انقلاب به دست الحاج غلام رسول خان کمالي بود که به همراه عده اي ديگر از محاسن سفيدان اين قوم را رهبري مي‌نمودند. و بعد از انقلاب هم کميته نظامي در سوزمه قلعه حاکم شد و مجاهدين قدرت را به دست گرفت که هنوز هم دلاوري‌ها و رشادت‌هاي مجاهدين بلوچ سوزمه قلعه نقل محافل در سرپل و ساير ولايات مي‌باشد.<br />از جمله افراد معروف در ولايت سرپل از بلوچ هاي فارسي زبان مي توان به غلام صديق کمالي سابق رياست مالي و اداري ولايت سرپل، ذوالفقار کريمي بلوچ رئيس امور بين الملل سازمان محيط زيست افغانستان،الحاج سلطاني بلوچ، مدير مجلس ولايت، و تعدادي زيادي از کارمندان و مسولين ولايت سرپل از بلوچ هاي فارسي زبان مي باشند.<br />تعداد زيادي از اين بلوچ ها در کشورهاي ايران و پاکستان مهاجر هستند که داراي صدها دانشجو در دانشگاههاي ايران و صدها عالم دين که در حوزه هاي علميه در حال درس خواندن و يا در حال تدريس در حوزه هاي علميه مي باشند<br />آداب و رسوم مردمان بلوچ سوزمه قلعه قرابت زيادي به پشتون ها دارند. آن‌ها حتي در تلفظ واژه‌ها بسياري از واژه هاي پشتو را فارسي تلفظ مي‌کنند. عده زيادي از بلوچ‌هاي فارسي زبان در ولسوالي شولگره ولايت بلخ، ولسوالي علي آباد ولايت کندز، ولسوالي کجران ولايت دايکندي، ولسوالي ناوه ميش ولايت هلمند، و .... ساکن هستند.<br />و گروهي که به مناطق پشتون نشين ساکن شدند ، زبان مادري شان پشتو گرديد. بلوچ هاي پشتو زبان که در قريه هاي سرپل زندگي دارند از آن جمله اند که موسفيدان و صاحبان رُسوخ شان حاجي محمد غوث ، حاجي محمد سرور ، حاجي مجنون ، حاجي محمد انور ، حاجي غلام حيدر و از فرزندان شان ملا عبدالله ، ملا دلبر ، محمد امين معلم ، ملا محمد حُسين ، گل محمد باي ، الّو باي ، عبدالوهّاب و ده ها بلوچ پشتو زبان ديگر ميباشند.<br /> در بار? بلوچ ها و سر زمينهاي شان و در خصوص دين ، مذهب و خصوصيات زندگي شان در اکثر تاريخ ها و کُتُب جغرافيه مطالب زياد پيدا ميشود که در کتابهاي دايرة المعارف بزرگ اسلامي ، جلد 12 چاپ سال 1383 ش ( صفح? 501 تا 525 ) و دانشنام? جهان اسلام جلد 4 چاپ سال 1369 ش (صفح? 96 تا 146 ) و لغتنام? دهخدا ، ماد? بلوچ و ديگر دايرة المعارف ها مطالب فشرده و دقيق موجود است.<br /><br /></p></div>عبدالقادركمالي