سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
تدبر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی



ابر برچسب ها

ترجمه جعفر جعفریان

سال‌هاست که تصویری به عنوان تصویر نوجوانی رسول خدا (ص) در ایران انتشار می‌یابد. بسیاری از مردم در عین نشان دادن علاقه شان به این تصویر، این پرسش را مطرح می‌کنند که تصویر یاد شده از کجا آمده است؟ شنیده شده است که کسانی در پاسخ می‌گویند این تصویری است که بحیرای راهب در سفری که حضرت به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت، آن را کشیده است. اما در واقع درستی این پاسخ در معرض تردید قرار دارد.

مقاله زیر کوششی است برای بازشناسی منبع اصلی این تصویر. نویسنده استدلالهای خاص خود را دارد و تلاش کرده تا نشان دهد اصل این تصویر از کجا آمده است. شاید باب بحث در این باره همچنان باز باشد.

عجالتا این مقاله را ترجمه و در اختیار خوانندگان عزیز قرار می‌دهیم. عنوان اصلی مقاله چنین است:
The Story of Picture
Shiite Depictions of Muhammad
Pierree Centlivre & Micheline Centlivres-Demont

در مجله
ISIM Review 17
Spring 2006
pp. 18-19

شیعیان ایران سابقه دیرینه‌ای در به تصویر کشیدن اعضای خاندان حضرت محمد(ص) و خود ایشان دارند. از اواخر دهه نود، پوسترهای پرفروشی منقش به تصویر حضرت محمد(ص) در ایران چاپ شده است که در آنها حضرت محمد به صورت جوانی خوش‌چهره تصویر گردیده است. این پوسترها امروزه با استفاده از فناوریهای روز و ابزارها و تکنیکهای مختلف تولید می‌گردند. با وجود این، ساختار تصاویر هنوز سنتی هستند، پس زمینه آنها رنگ ساده‌ای دارد و رنگها به سادگی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. به علاوه، این تصاویر همواره خصوصیات و صفاتی دارند که تمایز آنها را از دیگر عکسها آسان می‌سازد، به عنوان مثال شمشیر دو لبه حضرت علی(ع).

اما تصویری که در اینجا بدان خواهیم پرداخت، اساسا با تصاویر قبلی متفاوت است: این تصویر نوجوانی خوش‌قیافه با چشمانی لطیف و چهره‌ای دلنشین را نشان می‌دهد که تا حد زیادی یادآور نقاشیهای اواخر رنسانس است، به خصوص تصاویر نوجوانانی که توسط Caravagio کشیده شده، همچون پسری با سبد میوه (Boy Carrying a Fruit Basket رم، گالری Borghese) و یا پدر جان تمهید دهنده (Saint John The Baptist موزه Capitole). همان نرمی مخمل‌شکل گونه‌ها، همان دهان نیمه باز و همان نگاه نوازش‌گر. هرچند نسخ متفاوتی از این تصویر وجود دارد، اما همه آنها صورتی جوان را نشان می‌دهند که اغلب در زیر آنها نوشته شده محمد رسول الله و یا حتی اطلاعات دقیق‌تری درباره دوره‌ای از زندگی محمد(ص) که این عکس بدان متعلق است و حتی منبع عکس داده شده است.

یک اکتشاف جالب
در سال 2004، در حین بازدید از یک نمایشگاه عکس مختص به دو عکاس Lehnert و Landrock، تصادفا موفق به کشف ریشه این پوستر ایرانی شدیم و آن عکسی بود که Lehnert بین سالهای 1904 و 1906 در تونس گرفته بود، و سپس در اوایل دهه بیست به صورت کارت پستال چاپ و توزیع شده بود.

Radolf Franz Lehnret ـ 1878 – 1948 ـ که اهل جمهوری چک امروزی بود، در سال 1904 به همراه Ernst Heinrich Landrock ـ 1878 – 1966 ـ آلمانی به تونس آمد، اولی به عنوان عکاس و دومی به عنوان ناشر و مدیر. از آنجایی که Lehnret در سال پیش از آن اقامتی کوتاه در تونس داشت، علاقه زیادی به مناظر طبیعی و ساکنان آنجا پیدا کرده بود. شرکت این دو (L&L) به صورت تخصصی به چاپ تصاویر از مناظر زیبا در تونس و مصر می‌پرداخت و هزاران عکس و کارت‌پستال از این مناطق چاپ نمود.

به گزارش کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، Lehnert که در موسسه هنرهای گرافیکی وین تحصیل کرده بود، روابطی با اعضای جنش pictorialist که عکاسی را به عنوان اثر هنری می‌دانستند، داشت. عکسهای Lehnert نه تنها بیابان، تپه‌های شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس را نشان می‌داد، بلکه شامل تصاویری از پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره‌ای بین زن و مرد داشتند. این تصاویر معمولا مطابق سلیقه مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم‌آمیز از شرق داشتند.

Lehnret بدون شک در تهیه عکسها از این مساله استفاده نموده، ولی نبوغ قابل توجهی نیز به خرج داده است. عکسهای او به صورت چاپ نقره ای، گراورسازی شده و چهاررنگ چاپ شده است. اکثر این کارت پستالها از سال 1920 در آلمان چاپ شده و در مصر پخش شده است.

چاپ‌ها و متن‌های منطبق
هیچ شکی نیست که کارت پستال نشان داده شده در شکل 1، که براساس شماره گذاری L&L، شماره آن 106 است به عنوان مدل پوسترهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه، نام کارت پستال شماره 106 محمد است، که این خود به تنهایی می‌تواند نشان دهد که چرا تصویرگران ایرانی آنرا به عنوان مدلی از حضرت محمد(ص) انتخاب نموده‌اند. بدون شک، همه نسخ موجود از این عکس، همه از عکس شماره 106 الگوبرداری کرده‌اند با این تفاوت که نسخ اولیه به عکس اصلی شبیه ترند. بدین ترتیب، Lehnret ناخواسته در قلب یک اسطوره قرار گرفته است.

سوال درباره ارتباط بین توصیف مرسوم از چهره پیامبر و چهره جوان تونسی، هنوز بدون پاسخ مانده است. تصویر نمایشگر چهره یک نوجوان خندان است، با دهانی نیمه باز، عمامه‌ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش. همین چهره در کارت پستالهای دیگری و تحت عناوین دیگری از قبیل احمد، جوان عرب و غیره تصویر شده است.

کشف مسیری که باعث گردیده تصاویر چاپ شده در دهه بیست به دست ناشران تهران و قم در دهه نود برسد، برای ما ممکن نبوده است. اما این سوال وجود دارد که چه چیزی باعث شده که ناشران ایرانی شباهتی بین پیامبر اسلامی در سنین نوجوانی و تصویر یک جوان تونسی بیابند؟

قبل از جنگ جهانی اول، تصویر محمد در مجله National Geographic در ژانویه سال 1914 و تحت مقاله‌ای با عنوان اینجا و آنجا در شمال آفریقا چاپ شد که زیر آن نوشته شده بود عربی با یک گل. در دهه بیست، کارت پستالهای تونسی L&L بین سربازان فرانسوی در شمال آفریقا بسیار محبوب بود. در دهه‌های هشتاد و نود، کتب متعددی شامل عکس این نوجوان چاپ شد، ولی اغلب آنها عنوانی غیر از محمد به عکس داده‌اند.

در نسخ ایرانی فعلی، اصلاحاتی روی تصویر انجام شده و از فریبندگی چهره نوجوان چیزهایی نگه داشته شده است ولی از زیبایی جذاب آن کاسته شده است. شانه سمت چپ اندکی با پارچه پوشانده شده است و دهان و چشمها اندکی اصلاح شده است. به طور کلی می‌توان گفت که هنرمندان ایرانی سعی کرده‌اند جنبه‌های زیبا پسندانه تصویر Lehnert را کاهش دهند و تصویر را از حالت جذاب خارج نموده، به آن زیبایی مقدسی ببخشند.

عنوان یکی از پوسترها (تصویر 2) این است: تصویر روحانی حضرت محمد، در سن 18 سالگی در همراهی عمویش در یک سفر تجاری از مکه به دمشق. به علاوه ادعا شده است که این تصویر توسط یک کشیش مسیحی کشیده شده و تصویر اصلی آن در موزه رم قرار دارد.

ریشه مسیحی؟
همانطور که پیش از این نیز گفته شد، برخی از نوشته‌ها برای این اثر ریشه‌ای مسیحی قائلند، و نه یک ریشه اسلامی که این مساله مسلمانان را از گناه نگاه به صورت پیامبر و یا تصویرگری چهره وی، مبری می‌سازد. به علاوه، این موید این مطلب است که مسیحیان حضرت محمد [ص] را در همان سنین کودکی به عنوان شخصیتی الهی پذیرفته اند. این داستان از یک کشیش مسیحی کاتولیک یا ارتدکس به نام بحیرا صحبت می‌کند که بر اساس داستان، در حین گشت و گذار حضرت در سوریه وی را براساس نشانه پیامبری بین شانه‌هایش بازشناخته است. پیامبر آینده باید می‌گفته است: «هنگامی که من به آسمان و ستاره‌ها می‌نگرم خود را بالاتر از ستاره‌ها می‌یابم». به همین دلیل است که در بعضی عکسها ستاره‌هایی در پس زمینه عکس دیده می‌شود.

هرچند که هیچ توصیفی درباره چهره حضرت محمد(ص) در نوجوانی وجود ندارد، ولی توصیفاتی از چهره وی در بزرگسالی گفته شده است: گفته شده که وی پوستی سفید داشته، چشمانی سیاه، گونه‌هایی صاف، ابروان پرپشت و کمان‌گونه. دنداندهای مرتب و مویشان کمی موجدار بوده است. این خصوصیات در مورد نوجوان تصویر شده در پوسترهای ایرانی دیده می‌شود. در حقیقت این تصویری از یک تصویر و نمایشی از یک نمایش است. به عبارت دیگر، تصویرگران ایرانی مدلی از حضرت محمد(ص) را انتخاب کرده‌اند که نمایانگر زیبایی، جوانی و توازن است.

منبع: کتابخانه تاریخ اسلام و ایران





برچسب ها : یادمان شهیدنهضت کمالی



 

یا محمد(ص)ازرحلت توچه بگویم وچه بنویسم که براستی وصف این غم بزرگ ، این رحلت جانگداز ووصف این مصیبت کبری وداهیه عظمی درتوان کدامین قلم وکدامین بیان است؟.

محمد(ص)ای گرامی ترین خلق نزدپروردگار،ای افتاب جان بخش جهان،ای روح وجودعالم ،به راستی کدامین قلم است که ازتو،به صورتی بایسته وشایسته یاد کند؟....آری.........

گاهی که ستاره ای ازآسمان کوچ می کند می گویم که که مارا چه غمی که هنوز ماهی ومهتابی باقی است،اما بنازم به آن ماه شب افروزی که بارفتنش،کاروان نوررابه ارمغان می آوردوانبوه ستارگان دیگری را روشن می سازد......

آری .....آسمان بربام خانه ی پیغمبر(ص)منتظراست،انگار که کواکب ازحرکت باز ایستاده اندوزمین دیگر نمی چرخد،دراین لحظات سنگین واندوهناک گویی این محمد (ص)نیست که ازداردنیا می رودبلکه کل انبیائ وپیامبران هستند که ازاین جهان می روند.

خاتم انبیاءباتنی خسته وچشمی نگران (بخاطرحال امتش )این جهان را ترک می کند.

اینک اوامتش راتنها می گذارد واز این فانی سرا به باقی سرا می شتابد،اوغم ازرفتن ندارد،اندوه ازرحلت وترک این خانه ندارد،که اگرغمی واندوهی برسینه اش سنگینی می کند ناراحتی وبی تابیاز برای امتی نوپایی است که یک مکتب الهی را پذیرفته است وبه همین خاطر درمقابل دشمنان داخلی وخارجی زیادی قرارگرفته است.

غمش غم امتی است که باید حرکتش را به سوی الله(ج) یک لحظه متوقف نسازد،چه رنجها که برای این حرکت متحمل نگشت وچه حرفها که از دوست ودشمن نشنید،اگر دردل همیشه به یاد وفکر امت بودبخاطرعشقی بود که به خدا ی امت داشت .

اینک پدری مهربان از دنیا می رود پدری بی مانندجهان را ترک می گوید،

یارسول الله(ص)اکنون اندکی از عطرتن مطهرتو است که درمشام این خاکیان فرورفته است ودردلهایشان نوری ،شوری وغوغایی بی اندازه ایجادکرده وشوریده شان ساخته واین دلهایشان راجایگاهعشق به تووخاندان پاکت قرارداده.

یامحمد(ص)عنایتی کن به این خستگان که جزآیین پاک توچیزی نمی خواهندوجزبه اشتیاق قرب الهی ومحشورشدن درنزدتو،جانهایشان آرام نمی گیرد.

ای خوش آن روزیکه ما معشوق را مهمان کنیم.............................................دیده ازروی نگارینش نگارستان کنیم

گرزداغ هجر اودردی است دردلهای ما.....................................................زآفتاب روی او،آن درد رادرمان کنیم

یا محمد (ص)ما سوخته ایم سوخته ......واینک درسالروزرحلت تووشهادت فرزندان عزیزت امام حسن مجتبی(ع) وامام علی بن موسی الرضا(ع)جز آب دیده چه داریم که نثارکنیم،ای رسول حق ،داغ دلهای این مردان وزنان خسته را جز باوجود مقدس تو مگر می شود آرام کرد.




برچسب ها : یادمان شهیدنهضت کمالی



پیامبر صلى الله علیه وآله مى‏فرمود:

«اللهمّ احینى مسکینا و امتنى مسکینا واحشُرنى فى زمرة المساکین‏(1)؛ خدایا! مرا مسکین و فقیر زنده نگاه‏دار، فقیر بمیران و در زمره فقیران محشورم نما.»

به راستى این خواست و پیام رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم سیره عملى وى در زندگى با برکت و پر رحمتش بود که تجلى آن در تمام سال‏ها، ماه‏ها، روزها، و... در وجود آن خورشید دو عالَم همچنان روشن ماند و مى‏توان جلوه این اخلاق حضرت را با یک بررسى مختصر در تمامى شئون زندگانى آن حضرت نظاره کرد. قرآن نیز در تبیین جایگاه واقعى و تکوینى رسول گرامى مى‏آورد:

«اى پیامبر! وجود تو براى تمام عالم هستى، رحمت است.»(2)

 

امام باقر علیه السلام در بیان نخستین اصلِ اقتصاد در زندگى مى‏فرماید: «در بررسى وضعیت اقتصادى خویش ملاک و الگوى خود را آن کس که بیش از تو مال دارد، قرار نده؛ به گونه‏اى که آرزوى داشتن آنچه را او دارد، بنمایى و بر آنچه خود دارى، خشنود نباشى!»

 

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم نه تنها در زندگى، مسکین گونه زیست؛ بلکه در هنگامه وفات هم فقیرانه به دیدار معبود شتافت. چنانچه ابن عباس مى‏گوید:

«انّ رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم تَوَفَّى و درعه مرهونة عند رجلٍ من الیهود على ثلاثین صاعاً من شعیر اخذها رزقاً لعیاله(‏3)؛ حضرت هنگام وفات زره مبارک را در برابر 30  پیمانه (‏4) جو(که براى برآوردن نیازهاى تغذیه‏اى خانواده، قرض گرفته بود) نزد مرد یهودى در گرو نهاده بود.»

عایشه مى‏گوید:

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حالى از دنیا رفت که از خویش دینار، درهم، گوسفند و شترى به جا نگذاشته بود.(5)

اگر در درستى آنچه که گذشت، تردیدى به خویش راه ندهیم و به توجیه و تأویل نپردازیم، چه‏ بسا بتوان از آنچه که در سیره رفتارى آن حضرت یافت مى‏شود، بهره جست و براى تحقق آن در زندگى رهروان و الگوپذیران آن حضرت، به تلاش و کوشش پرداخت و با اراده‏اى قاطع و نفى هر توجیه و تأویلى، بدان عمل نمود.

در این راستا به کلامى از امام باقر علیه السلام در بیان نخستین اصلِ اقتصاد در زندگى مى‏پردازیم که مى‏فرماید:

«در بررسى وضعیت اقتصادى خویش ملاک و الگوى خود را آن کس که بیش از تو مال دارد، قرار نده؛ به گونه‏اى که آرزوى داشتن آنچه را او دارد، بنمایى و بر آنچه خود دارى، خشنود نباشى!»

در پى این دستورالعمل، امام باقر علیه السلام به آیاتى از قرآن استناد نموده، و نحوه زندگى رسول گرامى را یادآور مى‏شود:

«فانّما کان قُوتُه الشَّعیر و حلواه التَّمر و وقودُهُ السَّعف اذا وجده(‏6)؛ غذاى رسول گرامى، جو و شیرینى ایشان، خرما و سوخت وى براى تهیه غذا و گرما، شاخه‏هاى درخت خرما بوده، البته تهیه این‏ها هم اگر برایش امکان‏پذیر مى‏بود.»

تکیه و تأکید بر جو و خرما(7) به عنوان مهم‏ترین مواد غذایى مورد استفاده حضرت، بیانگر نوع زندگى و سیره تغذیه‏اى ایشان است. در زمانى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بالاترین جایگاه اجتماعى را دارا بود و رهبرى یک حکومت و بزرگ‏ترین مسئولیت اجرایى را در دست داشت و ساکنان شهر مدینه، از انواع گوشت‏، لبنیات و غذاهاى دیگر استفاده مى‏کردند، خرما و جو، ارزان‏ترین و فراوان‏ترین کالاى موجود بود که تهیه آن براى محروم‏ترین ساکنان مدینه امکان‏پذیر بود.

با بررسى بیشتر در مى‏یابیم که این نوع زندگى تنها ویژه شخص ایشان نبوده، بلکه خانواده آن حضرت نیز همین روش را داشته‏اند.

عایشه مى‏گوید:

«والذى بعث محمّداً بالحقّ ما رأى مُنخلاً ولا اَکَلَ خُبزاً منخولاً منذ بعث الله الى ان قُبِضَ صلى الله علیه و آله و سلم ...(8)؛ سوگند به خدایى که محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به حق برگزید، از آن زمان که خداوند وى را به پیامبرى برگزیده تا آنگاه که فراخوانده شد، آرد جوى نرم شده (الک شده) و نان جوىِ با آرد نرم در منزل ایشان دیده نشده است!»

عروة، با تعجب مى‏پرسد: پس چگونه جوىِ سخت را مى‏خوردید؟

عایشه در پاسخ مى‏گوید: پیوسته آخ، آخ، مى‏گفتیم!

 

تکیه و تأکید بر جو و خرما به عنوان مهم‏ترین مواد غذایى مورد استفاده حضرت، بیانگر نوع زندگى و سیره تغذیه‏اى ایشان است. در زمانى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بالاترین جایگاه اجتماعى را دارا بود و رهبرى یک حکومت و بزرگ‏ترین مسئولیت اجرایى را در دست داشت و ساکنان شهر مدینه، از انواع گوشت‏، لبنیات و غذاهاى دیگر استفاده مى‏کردند، خرما و جو، ارزان‏ترین و فراوان‏ترین کالاى موجود بود که تهیه آن براى محروم‏ترین ساکنان مدینه امکان‏پذیر بود.

 

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زمانى براى خانواده، چنین برنامه غذایى را اجرا مى‏نماید که توانایى استفاده از هر نوع امکانات و لوازم را براى بهترین زندگى اقتصادى دارد. روزى زنى از انصار براى منزل پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زیراندازى هدیه مى‏آورد، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ضمن آن که از عایشه مى‏خواهد آن را به وى برگرداند، مى‏فرماید:

«فوالله لو شئتُ لأجرى الله معى جبال الذّهب والفضّة(9)؛ به خدا سوگند! اگر اراده مى‏کردم، خداوند براى من کوه‏هاى طلا و نقره را فراهم مى‏نمود.»

پیامبر گرامى به ما مى‏فهماند که این گونه زیستن، بر اساس نداشتن و محرومیت نیست، بلکه تفکر و خواست قلبى و عملى خاتم پیامبران این چنین بوده است. حضرت در کلامى فرمود:

«والقُربة الى الله حُبّ المساکین والدّنو منهم(‏10)؛ نزدیکى به پروردگار، با عشق ورزیدن و نزدیک شدن به مسکینان به دست مى‏آید.»

رسیدن به این «حُبّ» با استفاده از انواع بهترین خوراکى‏ها، صورت نمى‏گیرد. چگونه مى‏توان انتظار هم نشینى و همراه شدن با مسکین را داشت و از طرف دیگر به مانند آنان زندگى نکرد؟ حضرت فرمودند: دوست داشتن و نزدیک شدن به مسکینان، عاملى در تحقق قرب به خداوند است. زمانى مى‏توان به مسکین نزدیک شد که مانند او به تغذیه خویش بپردازیم. گروه مسکین علاوه بر ناتوانى مالى، امکان استفاده از مواد غذایى را به طور کمّى و کیفى نیز ندارد. در این راستا پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است:

«والتّباعد من الله الشّبع (‏11)؛ سیر خوردن، باعث دورى از خداوند مى‏شود.»

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نه تنها خود بر این کلام جامه عمل پوشاند، بلکه در خانواده به چنین سیره‏اى دست یافت، چنانچه عایشه مى‏گوید:

«ما شبع آل محمّد صلى الله علیه و آله و سلم غداءً ولاعشاءً من خبز الشّعیر ثلاثة ایام، متتابعات حتى لحق بالله عزّوجلّ (‏12)؛ خانواده محمد صلى الله علیه و آله سه روز پى ‏در پى از نان جو نیز سیر نخوردند، تا این که ایشان به خداوند عزّوجل پیوست و رحلت کرد.»

عایشه در جاى دیگر آورده است: «خانواده محمد صلى الله علیه و آله و سلم، یک شب با شکم سیر نخوابیدند.»(13)

عایشه در مورد زمان شروع این رفتار پیامبر به صراحت مى‏گوید:

از ابتداى ورود به مدینه، این وضعیت موجود بوده است.»(14)

 

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زمانى براى خانواده، چنین برنامه غذایى سختی را اجرا مى‏نماید که توانایى استفاده از هر نوع امکانات و لوازم را براى بهترین زندگى اقتصادى دارد. روزى زنى از انصار براى منزل پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زیراندازى هدیه مى‏آورد، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ضمن آن که از عایشه مى‏خواهد آن را به وى برگرداند، مى‏فرماید: به خدا سوگند! اگر اراده مى‏کردم، خداوند براى من کوه‏هاى طلا و نقره را فراهم مى‏نمود.

 

اگر کارگزاران، رهرو و احیاگر سیره الهى پیامبران علیهم السلام نباشند، چه کسانى توانایى زنده نمودن این تفکر الهى را دارند، تا بدانسان به سیر نمودن گرسنگان و نجات محرومان دست یازند؟! البته این سخن بدان معنا نیست که این الگو، ویژه مسئولان نظام اسلامى است و بس؛ بلکه هر انسانِ معتقد به خدا و پیرو ادیان الهى باید چنین باشد؛ زیرا پیامبران الهى علیهم السلام نیز در جامعه خویش، این گونه بودند. چنانکه، یاور محرومان و گرسنگان، امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید:

«واِن شئتَ ثَنَّیتُ بموسى کلیم الله - صلى الله علیه و سلم - اذ یقول: «ربِّ انّى لِما اَنزلتَ الىّ من خیرٍ فقیر»(15) و الله ما سأله الاّ خُبزاً یأکُلُهُ لانّه کان یأکُلُ بقلة الارض...؛ و اگر خواهى دومین را موسى علیه السلام مَثَل آرم که گفت: «پروردگارا! من به چیزى که برایم فرستى نیازمندم.» به خدا، که از او نخواست جز نانى که آن را بخورد که موسى علیه السلام از سبزى زمین مى‏خورد. و اگر خواهى سومین را داود علیه السلام گویم، صاحب مزامیر و زبور و خواننده بهشتیان، که به دست خود از برگ خرما زنبیل‏ها مى‏بافت و مجلسیان خویش را مى‏گفت: کدام یک از شما در فروختن آن مرا یارى مى‏کند؟ و از بهاى آن زنبیل، گرده‏اى نان جوین مى‏خورد. و اگر خواهى از عیسى بن مریم علیه السلام گویم: که سنگ را بالین مى‏کرد و جامه درشت به تن داشت و خوراک ناگوار مى‏خورد و نان و خورشت او گرسنگى بود و چراغش در شب ماه، و در زمستان مشرق و مغرب زمین او را سایبان(‏16) بود و جاى پناه، و میوه و ریحان(‏17) او آنچه زمین براى چهارپایان رویاند از گیاه...»(18)

به راستى سیره رفتارى پیامبر گرامى و سایر پیامبران بیانگر چگونه زیستن اند.

 

پى‏نوشت‏ها:

1. مشکاة الانوار، ص 228، ح 639.

2. و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین. (انبیاء / 107)

3. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 65، ح 66.

4. پیمانه‏اى که به اندازه چهار مُد باشد.

5. توفى رسول الله(ص) و ما خَلَّف دیناراً ولا درهماً ولا شاةً ولا بعیراً. (سیره ابن عساکر، ج 4، ص 70).

6. اصول کافى، ج 2، ص 137، ح 1، باب القناعه، (با اختلاف اندک در اصول کافى، ج 8، ص 168، ح 189.)

7. دانستنى‏هاى تغذیه براى بهبود رشد کودکان، اداره بهبود تغذیه جامعه، چاپ فروردین 1380 ش.

8. سیره ابن عساکر، ج 4، ص 71.

9. همان، ص 74.

10. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 320، ح 1024.

11. همان.

12. سیره ابن عساکر، ج 4، ص 71.

13. همان.

14. همان، ص 72.

15. قصص / 24.

16. جائى نداشت که آن را پناه گیرد.

17. ریحان: هر گیاه خوشبو.

18. نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، خ 160، صص 161 و 162.

منبع:

کوثر، شماره ( 61 ).

"محسن ادیب بهروز"




برچسب ها : یادمان شهیدنهضت کمالی


صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >>  >  |