اندیشه های اخوانی از مصر توسط مولوی نیازی به افغانستان وارد شد و جمعیت اسلامی افغانستان در سال 1964م تحت رهبری مولوی نیازی، مولوی عطا الله فیضانی - برهان الدین ربانی، مولوی یونس خالص، رسول سیاف، مولوی منهاج الدین کهیخ، مولوی توانا، رهبری و پا به عرصه وجود گذاشت. افکار اعضای جمیعت اسلامی افغانستان در جراید کهیخ، ندای حق و خیبر انعکاس مییافت. برنامه توسعه اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی از جانب جمعیت اسلامی، طرح نگردیده است. تمام برنامه این سازمان، نظامی – سیاسی در جهاد، علیه کفار ویا تنظیمهای جهادی رقیب خلاصه میشد. دراین زمان، گلبدین حکمتیار که در دانشکده انجینری(مهندسی) کابل درس میخواند سازمانی بهنام سازمان جوانان مسلمان افغانستان را ایجاد نمود که بعد از کشته شدن مولوی نیازی و در اثر پیگرد حکومت وقت، فعالین اسلامی مجبور به مهاجرت به پاکستان گردیدند . حکمتیار در آنجا جوانان مسلمان را بهنام حزب اسلامی نامگذاری کرد.
درتاریخ 29 جوزا (خرداد) 1351ش، زمانی که دانشجویان مسلمان در اعتراض به توهین شعلهایها به مقدّسات مذهبی در مقابل فاکولته حقوق (دانشکده حقوق) گردهم آمده بودند و به اتهامها و توهینهای کمونیستها پاسخ میدادند، بین شعلهایها و مسلمانان درگیری ایجاد شد. دو طرف با سنگ، چاقو و چوبدستی به یکدیگر حمله میکردند که تعدادی از طرفین زخمی شدند و سیدال سخندان یکی از کادرهای شعله جاوید، عضو اتحادیه محصّلان و دانشجوی دانشکده علوم (فاکولته ساینس) در اثر ضربهای که بر سرش وارد شده بود، به قتل رسید. در این درگیری «شاکر» یکی دیگر از شعلهایها زخمی شد که دوستانش او را از بیمارستان فراری دادند. در رابطه با این حادثه 9 تن از اعضای گروه جوانان مسلمان از جمله حکمتیار، نصرتیار، حبیب الرّحمان و محمّد عمر زندانی شدند و عده ای از شعلهایها نیز دستگیر گردیدند.
در مرحله قبل از به قدرت رسیدن احزاب کمونیستی آنچه بیش از هر چیز باعث شکاف بین دولت و مذهب میشد، حمایت وسیع دولت از احزاب بیدین و اخذ سیاستهای ضد شرعی بود. چنانچه هرگاه علما نسبت به حمایت دولت از احزاب کمونیستی اعتراض میکردند با واکنش تند دولت مواجه شده و نفرت علما را نسبت به خود برمیانگیختند. در سال سوم صدرات اعتمادی وی ملایان و روحانیونی که در مقام اعتراض به روش حکومت در مسائل دینی و مدارا با عناصر مارکسیستی خصوصا جریده پرچم در مسجد پل خشتی تحصن اختیار کرده بودند، با نیروی نظامی از مسجد اخراج کرده و از کشور تبعید نمود. در حالیکه در هیچ مرحله چنین اقدامی در برابر زیادهرویهای گروههای کمونیستی صورت نگرفت.
علاوه براین واقعه، قیام اول اسد(مرداد)1354ش نیز زمینه را برای تقابل واقعی کمونیستها با اسلامگرایان فراهم نمود. بعد از این واقعه کمونیستهای داخل دستگاه، بر شدت اقدامات علیه شخصیتها و گروههای اسلامی افزودند. تعداد بیشتری از علمای دینی توقیف شدند؛ بعضی چون مهندس سیف الرحمن در زندان به قتل رسیدند و فرماندهان وابسته به اسلامگرایان از ارتش اخراج شدند.
بعد از کودتای7 ثور که کمونیستها قدرت را در افغانستان قبضه کردند و به سیاستهای ضد دینی و اصلاحات بلشویکی دست زدند؛ شکاف بین دستگاه حاکمه با مردم مذهبی افغانستان عمیقتر شد. دولت جدید بهشدت سعی میکرد بدون در نظر گرفتن تفاوتهای بنیادین جامعه مسلمان، روستایی و قبیلهای افغانستان و جامعه صنعتی شوروی، در تمام امور از راه و روش دولت شوروی پیروی نماید واصلاحات در افغانستان را با الگوبرداری از آن کشور پیریزی نماید. بدین منظور با تقلید از انقلاب روسیه، فرمانهایی، مانند فرمان شماره 7 مورخ 17 اکتبر درباره حقوق مساوی زنان و الغای طویانه(شیربها)، فرمان شماره 8 مورخ 28 نوامبر راجع به اصلاحات ارضی صادر نمود.
فرمان شماره 7 و 8 پیامدهای شدید اجتماعی و فرهنگی بهدنبال داشت و با مخالفت جدی روحانیون و ملاکان روبرو شد. زیرا روحانیت اگرچه با بعضی از بندهای آن، مانند ممنوع شدن شیربها مشکلی نداشتند اما آموزش اجباری زنان و اختلاط آنان و تصرف در مزارات و مساجد و تبدیل آن به کلاسهای درس مختلط خشم ملایان و روحانیت را درپی داشت. اصلاح ارضی که با غصب زمینها از سوی دولت بدون پرداخت بهای آن همراه بود، از سوی روحانیت و اربابان، غیرشرعی و ظالمانه قلمداد شد، اما اعتراضات چنان با خشونت سرکوب شد که موجب شورشهای مسلحانه و حتی اعلام جهاد از سوی روحانیت بر ضد دولت کمونیستی شد. قیام 24 حوت (اسفند) هرات، قیام دره صوف و هزاره جات، قیام چنداول کابل و قیام بالاحصار کابل از نمونه قیامهایی است که در برابر دولت کمونیستی با پشتیبانی روحانیت رخ داد و تمام این حوادث از بروز شکاف بین دولت و مذهب حکایت میکند.
در حالی که عده زیادی از روحانیون و شخصیتهای مذهبی بعد از کودتای ثور به پاکستان رفتند، در اولین روزهای پس از کودتا دو گروه جمعیت اسلامی، تحت رهبری برهان الدین ربانی و حزب اسلامی افغانستان، تحت رهبری قاضی محمدامین وقاد و بعدا گلبدین حکمتیار، اتحادی را تحت رهبری مولوی محمدنبی محمدی، نماینده سابق پارلمان بهوجود آوردند. این شروع شکل گیری نظام یافته احزاب اسلامگرا در برابر حکومت کمونیستی بود.
صرف نظر از کمکهای ملی و تسلیحاتی غرب، به مجاهدین به منظور تقویت آنان در برابر حکومت کمونیستی وابسته به شوروی، همان گونه که مشاهده شد، میتوان به صراحت گفت جنبش اسلامگرایی در مقاطع قبل از این نیز در پی شکاف، بین مذهبیون و حاکمیت شکل گرفته بود و قدرتیابی احزاب کمونیست تنها باعث شعلهورتر شدن این حرکات شد که به جهادی همه جانبه بر علیه کفار (به زعم انقلابیون) کمونیست انجامید.
در میان شیعیان نیز تقریبا همین روند، صدق میکند و شکاف بین مذهب و حکومت شامل حال آنان نیز میشود. در سال 1329ش حزب سری بهنام اتحاد، توسط علامه سید اسماعیل بلخی تاسیس گردید. ایشان یکی ازروحانیون وطن پرست وآگاه از مقتضیات عصر و متوجه فساد اداری و حیات رقت بار مردم افغانستان بود. آشنایی وی با خواجه محمد نعیم خان کابلی قوماندان (فرمانده) امنیه ولایت بلخ، سبب تشکیل حزب سری اتحاد در زمان صدارت محمد هاشم خان گردید. ایندو عقیده داشتند، تا زمانیکه بر تسلط تحمیلی خاندان حکمران، پایان داده نشود، هیچ اصلاحاتی در افغانستان عملی نخواهد شد. پس مصمم شدند یک حلقه سری در کشور بهوجود آورده و بهوسیله ترور و کودتا سلطنت را معدوم و زمینه تشکیل حکومت جمهوری را آماده سازند. زمانیکه سید و خواجه در کابل استقرار یافتند، به فعالیتهای خود افزوده و شخصیتهای دیگری چون، ابراهیمخان شهرستانی (گاو سوار)، غلام حیدر خان و تنی چند از شخصیتهای معروف شیعی به آن دو پیوستند. اینان تصمیم گرفتند تا در روز اول حمل(فروردین)1329ش محمودخان را ترور و با یک حمله ناگهانی زندان دهمزنگ را فتح و زندانیان سیاسی را آزاد نمایند. قبل از آن که ایشان برای سرنگونی حکومت وقت اقدامی نمایند، برنامهریزیهای آنان افشا گردید. علامه بلخی و طرفدارانش دستگیر شدند وبرای مدت تقریبا ً15سال، در زندان باقی ماندند. مقر اصلی کمیته مرکزی «حزب اتحاد» در چنداول بود و پس از قیام 1329ش، از مجموع کادرها و اعضای بلندپایه این حزب هفت نفر در امان ماندند. برخی مفقودالاثر و تنی چند با معیت علامه بلخی در نوروز 1329 ش، دو روز بعد از قیام، دستگیر و راهی زندان شدند. تا این که ایشان در زمان صدارت محمد یوسف خان سال 1343 ش، و به اصطلاح دوران دموکراسی از حبس آزادگردیدند.
در ادامه و با به قدرت رسیدن کمونیستها در افغانستان حرکتهای شیعی در افغانستان از سالهای1350و1351ش به بعد شکل گرفت. در کابل سه مرکز عمده داشت و عمدتا روحانیون در گروه یا سازمان نصر و تعدادی از روشنفکران در آغاز بهنام مجاهدین خلق افغانستان بعدا بهنام جبهه مستضعفین افغانستان، جمعی از روشنفکران باز هم به پیش آهنگی جمعی از روحانیون، درجبههای بهنام جبهه متحد اسلامی افغانستان گرد آمدند. از دیگر تشکیلات پاسداران جهاد اسلامی و حرکت اسلامی به رهبری آیت الله محسنی و شورای انقلابی اتفاق اسلامی، میتوان نام برد که بعد از کودتای کمونیستی شکل گرفتند.
شورای اتفاق اولین جنبش مقاومت در بین شیعیان بود. این شورا در قطعنامه تاریخی 15/6/1358ش که بر اساس آن تشکیل شد، کودتای هفت ثور را که رژیم کمونیستی در آن قدرت را قبضه کرد بهعنوان عامل اساسی برای قیام و تشکیل خود معرفی مینماید.
در حالی که مدت مدیدی از آغاز اعتراضات مردم بحرین بر علیه رژیم آل خلیفه می گذرد، سرکوب معترضین از سوی عوامل این رژیم با همکاری نیروهای سعودی همچنان ادامه دارد.
عبدالقادر کمالی سرپلی کارشناس ارشد تاریخ تمدن اسلامی، در گفتگو با خبرگزاری صدای افغان(آوا) با اشاره به طولانی شدن اعتراضات مردمی در بحرین به بررسی انگیزه این قیام مردم و چالش های پیش روی آن پرداخت.
وی گفت: اولین آسیبی که اعتراضات مردمی
” امریکائیان نمی گذارند که اعتراضات مردمی در بحرین به نتیجه برسد به همین دلیل حوادث و رویدادها و تحولات سیاسی این کشور را توسط خبرگزاری ها و غولهای رسانه ای بایکوت خبری کردند، انگار که در بحرین اتفاقی نیفتاده است، در حالی که همین رسانه ها در سوریه برعکس عمل می کنند“
در بحرین را مورد تهدید قرار می دهد، دخالت کشورهای استعماری و استکباری جهانی می باشد که به دلیل وجود پایگاه های نظامی ای که در این کشور دارند نمی توانند از این جزیره به آسانی بگذرند .
وی افزود: تمام سعی و تلاش امریکائیان این است که نگذارند اعتراضات مردمی در بحرین به نتیجه برسد و به همین دلیل حوادث و رویدادها و تحولات سیاسی این کشور را توسط خبرگزاری ها و غول های رسانه ای بایکوت خبری کردند و انگار که در بحرین اتفاقی نیفتاده است، در حالی که همین رسانه ها در سوریه برعکس عمل می کنند.
آقای کمالی دلیل قیام مردم بحرین علیه رژیم آل خلیفه را تبعیض ناروایی دانست که سالها یک خاندان دست نشانده از تبار غیر بومی بر حق مردم این کشور روا داشته اند.
این کارشناس تاریخ تمدن اسلامی، نداشتن رهبری واحد در اعتراضات مردمی بحرین را یک معضل دانست و گفت: هرچند روحانیت، پرچمداری این مبارزات را بر عهده دارند، ولی تعدد احزاب و جریانات سیاسی باعث تعدد تصمیم گیری ها و موضع گیری سران این جنبش مردمی شده است.
آقای کمالی در ادامه گفتگو
” رژیم آل خلیفه با ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت در این کشور، که یکی از روش های معمول این رژیم محسوب می شود، می خواهد پایه های حکومتش را ثابت نگاه دارد“
با خبرگزاری صدای افغان(آوا)، ایجاد تفرقه و درگیری مذهبی بین شیعیان و اهل سنت بحرینی را یکی دیگر از آسیبهای مبارزات مردمی دانست و افزود: رژیم آل خلیفه با ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت در این کشور، که یکی از روش های معمول این رژیم محسوب می شود، می خواهد پایه های حکومتش را ثابت نگاه دارد.
وی در تکمیل مطلب فوق افزود: در سالهای اخیر رژیم آل خلیفه به دامان وهابیت که ابزار اصلی اش ایجاد تفرقه و فتنه بین امت اسلامی است چنگ زده و در همین راستا قدرت وهابیت را در بحرین افزایش داده است تا شکاف و جدایی بین مسلمانان بحرین را برای این رژیم تضمین کند.
این کارشناس تمدن اسلام ، یکی دیگر از آسیبهای قیام مردمی بحرین را اشغال نظامی بحرین توسط نیروهای سعودی دانست و افزود: رژیم آل خلیفه به دو هزار سعودی در
” در سالهای اخیر رژیم آل خلیفه به دامان وهابیت که ابزار اصلی اش ایجاد تفرقه و فتنه بین امت اسلامی است چنگ زده و در همین راستا قدرت وهابیت را در بحرین افزایش داده است تا شکاف و جدایی بین مسلمانان بحرین را برای این رژیم تضمین کند.“
رده های نظامی و امنیتی با هدف سرکوب مردم تابعیت بحرینی داده است، بنابراین دادن تابعیت به نیروهای نظامی بیگانه عملا به معنای احداث پایگاه نظامی عربستان در خاک این کشور می باشد.
وی گفت: بسیاری از نیروهای امنیتی کشور بحرین نیز بحرینی الاصل نبوده و از کشورهایی همچون پاکستان استخدام شده اند و به بحرین آورده شده اند که این نیروها در سرکوب مبارزات مردمی از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی کنند و به تشنج کشاندن تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین از اهداف نیروهای عربستانی در بحرین است.
وی در پایان افزود: آینده این اعتراضات روشن و پیروزی با مردم مسلمان بحرین است، خزان دیکتاتوران فرا رسیده است، بعد از حسنی مبارک و قذافی نوبت به عبدالله صالح و آل خلیفه می رسد و عزم و اراده آهنین مردم مسلمان بحرین در ماههای اخیر و شعارهایی که در تظاهرات ها سر داده می شوند نشانگر این مطلب هست که مردم بحرین تا پیروزی نهایی از پای نخواهند نشست و ثمره بهار بیداری اسلامی را به زودی خواهند چشید و خون شهدای بیداری اسلامی هدر نخواهد رفت.
رسانه های دیداری و شنیداری اعلام کردند که سرهنگ معمر قذافی رهبر لیبی به دست انقلابیون لیبی کشته شد شب که خانه آمدم در اخبار شبانگاهی سیمای جمهوری اسلامی ایران دیدم خفت و خواری یک دیکتاتوری را که سال ها باعث شده بود که مردم لیبی با وجود داشتن ثروت های خدادادی در رفاه نسبی بسر می بردند اصلا داشتند مسلمانی و اسلام را خاموش می کردند قذافی فقط در صدد کسب رضایت اربابان آمریکایی ایتالیایی و فرانسه ای خود بود او یک ترسوی سیاسی بود هنگامی که ادوات هسته ای لیبی را به آمریکا تسلیم کرد تازه فهمیدم که سرهنگ از خود هیچ اراده ای ندارد و به دستور اربابان خود عمل می کند هنگامی که انقلابیون لیبی به سرهنگ دسترسی یافتند او ا به شدیدترین وجه شکنجه کردند و به قتل رساندند تصاویری که از سرهنگ پخش شد به وجدان های بیدار این را فهاند که آمریکا تا زمانی که در خدمت منافعش باشیم از ما حمایت می کند و هرزمانی که ذره ای از خط آمریکا خاج شویم و یا به عبارتی تاریخ مصرفش تمام شود به هرنحوه ای که باشد او را از سد راهش بر می دارد حالا می خواهد این حسنی مبارک باشد یا سرهنگ و یا صدام......
ما باید به خود اییم و از این حوادث درس بگیریم و کسانی را که مانع وحدت و رشد و ترقی جامعه اسلامی است از میان برداریم و طرحی نو در اندازیم و تمدن اسلامی را به اوجش برسانیم.
![](http://www.ashoora.biz/weblog/pixel_4449.gif)