هرچند بحبوحه سه انتخابات هم‌زمان خبرگان، شوراها و میان‌دوره‌ای مجلس، باعث شده تا افکار عمومی ایران چندان درگیر تحولات جاری لبنان نباشد، کمترین اطلاعات از این جریان، میزان اهمیت این رخدادها برای علاقه‌مندان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را آشکار می‌کند، تحولاتی که در سه روز اولیه آن، وزرای خارجه انگلستان و آلمان و دبیرکل اتحادیه عرب و بسیاری از مقامات کشورهای عربی را به بیروت کشانده تا وزنه نخست‌وزیر مورد اعتراض بیش از 5/1 میلیون لبنانی را سنگین کند.

به نظر می‌رسد آنچه تحولات لبنان را اهمیت بخشیده و به ایران و انقلاب اسلامی پیوند می‌دهد، ویژگی‌های منحصر به فرد آن است، ویژگی‌هایی که تقارن جالبی با حرکت امام خمینی در به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی در ایران دارد.
رخداد لبنان همچون انقلاب اسلامی یک جنبش کاملا مبتنی بر مردم است، مردمی که تأکید دارند حرف و خواسته خود را کاملا مسالمت‌آمیز و بدون هرگونه خشونت و درگیری، اما با جدیت و قاطعیت مطالبه کنند. این مدل، درست همانند مدل امام خمینی برای انقلاب در ایران است که از آن به انقلاب کلام یاد شد.

اکنون با گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی، نقل مصاحبه‌ها و روشن شدن اسناد و عملکرد گروه‌های مختلف ضد رژیم پهلوی در آن دوران، نشان می‌دهد که بسیاری از آنان مشی مسلحانه داشته‌اند، اما به رغم تلاش‌های فراوان برای همراه کردن امام خمینی با خود، توفیقی در این زمینه به دست نیاوردند و امام با راهبرد خود یعنی همراه کردن مردم با آگاهی‌بخشی به آنان و کشاندن آنان به خیابان‌ها سرانجام حکومت پهلوی را ساقط کرد و با وجود آن که رژیم پهلوی صدها تن از یاران امام را طی سال‌های نهضت به شهادت رساند، امام و یاران نزدیکش مشی اعتراضات فراگیر و مسالمت‌آمیز خود را ادامه دادند.

این درست همان چیزی است که اکنون در لبنان نیز جریان دارد و حزب‌الله به عنوان رأس این جنبش مردمی، به رغم دارا بودن سلاح‌های مجهز به هیچ عنوان از آن در داخل استفاده نکرده است، هرچند طرف مقابل قتل و درگیری را آغاز کرده که روز گذشته، اولین مورد آن با کشته شدن یک جوان شیعه از جنبش «امل» تحقق یافت.
اما اشتراک دیگر نهضت امروز در لبنان با انقلاب امام خمینی، پررنگ بودن استقلال‌طلبی در آن است. اعتراض به حاکمیت بلامنازع سران کاخ سفید و انگلستان در ایران دوران پهلوی، ترجیع‌بند نهضت امام خمینی و یاران امام بود و آنچه امروز به عنوان بزرگترین ایراد به فؤاد سینیوره گرفته می‌شود، مشی او در حرف‌شنوی از سفارت آمریکا در بیروت به جای مردم لبنان است.

اکنون انتقاد گروه‌های مردمی لبنان از چهره‌های سیاسی طرف مقابل، این است که چرا توافق در آستانه عملی شدن برای تشکیل حکومت وحدت ملی را با اشاره سفارت آمریکا باطل کردند و چرا اصرار دارند مسائل داخلی لبنان را با به میان کشیدن پای محافل قدرت جهانی حل کنند؟
آنها به فؤاد سینیوره، شخصی که سال گذشته با دخالت مستقیم کاخ سفید و نقش‌آفرینی آشکار عربستان سعودی بر کرسی ریاست دولت لبنان تکیه زد،‌ معترضند که چرا در بحبوحه تجاوز به مردم مظلوم لبنان، به جای تکیه زدن بر توان جوانان لبنانی مقاومت، اشک ریخت و خواستار دخالت خارجی‌ها شد و حتی حاضر به نام بردن از مقاومت لبنانی‌ها نشد.

نکته دیگر آن‌که سلسله جنبانی این هر دو حرکت در دست روحانیت شیعه متصل به مردم است، هرچند هویت اصلی انقلاب ایران اسلام بوده و هویت نهضت کنونی لبنان متفاوت است.
با این حال، انقلاب نصرالله در مقایسه با انقلاب امام خمینی، یک تمایز جالب دارد و آن ظرفیت همراه کردن و بهره‌گیری از دیگر طوایف و مذاهب و قومیت‌ها برای اهداف مشترک توسط یک روحانی شیعه است؛ به‌گونه‌ای که امروز سید حسن توانسته در یکی از طایفی‌ترین و متکثرترین جوامع دنیا از نظر قومیت و مذهب، علاوه بر شیعیان، گروه‌های مختلف از اهل سنت گرفته تا مسیحیان و دروزیان را همراه خود کند.
این امر علاوه بر آن‌که نتیجه مشی سیاسی مدبرانه و دقیق نصرالله است، نشان از ظرفیت ایدئولوژی تشیع برای همکاری و همراهی با دیگر دیدگاه‌ها دارد.

انقلاب امام خمینی و نصرالله از نظر دشمنان نیز اشتراکات فراوانی دارند، چنان‌که امروز سه طیف وابستگان داخلی، حکومت‌های ارتجاعی و قدرت‌های خارجی، دشمنان حرکت مردمی امروز در لبنان به شمار می‌روند؛ دشمنان جدی و پر تب و تابی که در همین سه روز گذشته در بالاترین سطح و با اعزام بلندپایه‌ترین مقامات خود (نظیر وزیر خارجه انگلستان و آلمان، دبیرکل اتحادیه عرب و نمایندگان کشورهای عرب) به بیروت، به دفاع صریح از دولت مورد اعتراض مردم لبنان پرداخته‌اند.

طبعا ترس سران حکومت‌های ارتجاعی عربی از آن است که سوژه لبنان، آغازی برای حرکت‌های مشابه و مردم‌سالارانه در کشورهای تحت سیطره آنان باشد. آنان می‌دانند این جنبش از مردم تشکیل شده و بر چرخش امور به دست مردم به صورت واقعی تأکید دارد و اگر مردم تحت حکومت آنان ، هرچند با مذهبی متفاوت از حزب‌الله الگو بگیرند، ادامه حیات استبدادی آنان که با رویکرد متناقض مدعیان جهانی دموکراسی در قرن بیست و یکم نیز ادامه یافته، دست کم با تهدید جدی مواجه می‌شود.

اما پیامد خطرناکتر برای آمریکا و متحدان آن است که در عصر انقلاب‌های نارنجی و زمانی که رؤیای ساختن خاورمیانه بزرگ را در سر می‌پروراندند، با رویدادی بسیار دمکراتیک‌تر از سوژه‌های مد نظر خود در قلب خاورمیانه روبه‌رو شدند.
اگر خانم رایس که در هفته آغازین جنگ اسرائیل علیه لبنان، تلفات آن را دردهای طبیعی زایمان خاورمیانه بزرگ دانست و از همین رو با آتش‌بس مخالفت کرد، حتی احتمال رویدادهای این روزها را می‌داد، کشورش به هیچ روی برنامه تحمیل جنگ مذکور علیه لبنان را پیگیری نمی‌کرد تا حزب‌الله پیروز بیرون آمده از آن، امروز در صحنه داخلی لبنان نیز حرف اول را بزند و به‌رغم تروریست نامیده شدن از سوی آنان طی حیات بیست ـ سی ساله خود، امروز قلوب زنان و جوانان سنی و مسیحی لبنان را همراه خود کند.

اما پرسش اینجاست که ایران و ایرانیان در مقطع کنونی و با توجه به پدیده جالب توجه امروز لبنان چه وظیفه‌ای دارند؟ به‌ویژه که بدون تردید سرنوشت منطقه خاورمیانه و به تبع آن جمهوری اسلامی ایران، با آنچه در لبنان می‌گذرد، گره خورده است.
در این مجال مختصر می‌توان گفت، هرگونه اقدامی که فعالان لبنانی را متهم به ارتباط و خط‌گیری از ایران کند، به ضرر آنان تمام می‌شود و روشن است که چنین اقداماتی به صلاح آنان نیست؛ اما این دلیل نمی‌شود زمانی که دیگر کشورها آشکارا با حضور در لبنان به تأثیرگذاری بر تحولات آن به سود منافع ملی خود می‌پردازند، ایران از توان تبلیغی خود در این رویداد مهم منطقه‌ای پرهیز کند.

به هر تقدیر، نهضت امروز لبنان در صورت پیروزی می‌تواند اولین انقلاب، کاملا به سبک امام خمینی بزرگ(ره) بوده و زمینه‌ساز تحولات غیر قابل پیش‌بینی در جغرافیای منطقه و جهان شود و از همین رو لبنان امروز صحنه وزن‌کشی قدرت‌های مختلف دنیاست.




برچسب ها : سال پیامبر اعظم سال تمتم خوبیها