درسایت باز تاب که یک سایت خبری خوب می باشد

‌مقاله ای از استاد جعفریان نقل کرده بود که با توجه به مهم بودن مطالب ذکرشده آن

در عصرایمان رانیز مزیین نمودم به این مقاله حضرت استاد جعفریان باشد که مورد توجه خوانندگان ومرضی خداوند متعال قرار گیرد

دشمنی غرب مسیحی با اسلام، جدای از آن که میراث ماقبل مسیحی در برخورد شرق و غرب دارد، در نخستین قدم، محصول پیشرفت اسلام در محدوده قدرت امپراتوری روم شرقی از یک طرف و نفوذ اسلام در جنوب اروپا از سوی دیگر در قرون نخستین اسلامی بود.

آن زمان هنوز کلیسای ارتدوکس از کلیسای کاتولیک جدا نشده بود و غرب یکپارچه در تاریکی و جهل، روزگارش را سپری می‌کرد. در تمام این دوره آنچه غرب از اسلام می‌دانست، بسیار اندک و بر اساس دشمنی تمام عیار با آن بود. غرب تا قرن‌ها پس از آن، نه ترجمه‌ای از قرآن می‌شناخت و نه با شخصیت حضرت محمد (ص) آشنایی داشت. مبنای قضاوت آنان از اسلام ومحمد (ص) افسانه‌ها و شایعات پوچی بود که مبلغان بی سواد وابسته به کلیسا میان مردم منتشر می‌کردند.

غرب در تمام این مدت، محمد را به نام «محوند» می‌شناخت و این کلمه را – نعوذ بالله مساوق با شیادی و دروغگویی می‌دانست. در این دوره بود که به گفته یک محقق، «اسامی محوند یا در مواردی محون، محومت و در فرانسه ماحون و در آلمانی ماخمت که با مفاهیمی چون دیو و عفریت و بت مترادفند - از جمله نام‌هایی بودند که توسط نویسندگان دوره‌های نمایشی مسیحی و داستان‌های عاشقانه و حماسی (رومانس) اروپای سده دوازدهم ابداع شدند».

در تمام قرون وسطی، حضرت محمد (ص) مظهر شیطان و دجال شناخته می‌شد و بدترین و رکیک ترین افسانه‌ها توسط کلیسا در باره حضرت ختمی مرتبت میان مردم اروپا انتشار می‌یافت.

و درست همین حس بود که جنگهای صلیبی را به هدف بازپس گیری سرزمین‌های مسیحی از دست مسلمانان به راه انداخت و برای دو قرن و نیم به نام جهاد مقدس و با علامت صلیب، عامل قتل صدها بلکه میلیونها انسان شد.
این زمان بردن نام محمد (ص) همراه با دشنام و هتاکی بود و کسی آن اسم را بدون پسوندهای دشنام گونه نمی آورد. در اثر شاعر انگلیسی ویلیام لنگلند با عنوان
Piers Plowman که سال 1362 میلادی به چاپ رسیده «محمد (ص) را می‌بینم در حالی که در میان نیروهای دوزخی در اسفل دوزخ جای دارد». در این متن، محمد، یک کاردینال بدعت گزار است که در عربستان مرتد شده و آیینی درست کرده است. از نظر این شاعر، محمد (ص) طلایه دار خیل دجال‌هاست.

یک صد و پنجاه سال پس از آن شاعر انگلیسی، ویلیام دَنبار شاعر اسکاتلندی، محمد (ص) را رئیس تشریفات جهنم وصف می‌کند.

در این دوره، داستانهای حماسی که در آنها به ستایش اروپا پرداخته می‌شد، فراوان ساخته شد و دشمن مشترک در همه آنها، مسلمانان بودند. در برخی از این داستانها آمده بود که محون یعنی همان محمد(ص) حکم بتی را دارد که ساراسن‌ها – یعنی مسلمانان - آن را پرستش می‌کنند و مثل مسیحیان که خدای پدر را و یهودیان که یهوه را به کمک می‌خوانند آنان هم دست به دامن محون می‌شوند. بدین ترتیب محمد (ص) در ترانه‌ها و متون نمایشی قرون وسطایی اروپا به عنوان یک بت تصویر می‌شد.

از همه اینها شگفت تر آن که در زبان انگلیسی واژه «ممتری» (
Mammetry) از محومت گرفته شده و معنای آن پرستش مجسمه‌ها و تصاویر و یا همان بت پرستی است.

از رکیک‌ترین نوشته‌های غرب مسیحی، «کمدی الهی» دانته است. دانته در این کمدی که آن را تحت تأثیر شکست‌های صلیبی نوشته است، - نعوذ بالله - حضرت محمد (ص) را چون گناهکاری که با دستان خود سینه چاک شده اش را از هم می‌درد به تصویر کشیده است. از نظر دانته، گناه محمد عبارت بود از: ترویج مذهب دروغین، دعوی نزول وحی که نوعی شیادی کفرآمیز بود و بذر اختلاف را در جهان پاشید.

در آستانه قرون جدید، مهم ترین تهدید برای اروپا، ترکان عثمانی بودند. شکست‌های فاحش غرب مسیحی که به سقوط مرکز کلیسای ارتدوکس به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 منجر شد، بار دیگر شعله‌های خشم نویسندگان کلیسایی را علیه شخصیت حضرت محمد (ص) بر افروخت. غربی‌ها تقریبا تا قرن هیجدهم بلکه نوزدهم، هیچ تلاشی برای شناخت شخصیت واقعی آن پیامبر (ص) انجام ندادند.

تاریخ جهان اثر هیگدن – یک راهب بندیکتی – که فقط سه بار به انگلیسی در سالهای 1387، 1495 و 1527 ترجمه شد، داستان کبوتری را می‌آورد که محمد (ص) او را تربیت کرده بود تا برای دانه بالای سرش پرواز کند و او را روح القدس خوانده بود که به او وحی می‌فرستد. داستان دیگر، داستان شتری است که محمد (ص) تربیت کرده بود که فقط از دست او غذایش را بگیرد. محمد (ص) قرآن را بر گردن این شتر آویخته بود و وقتی نزدیک او می‌شد، زانو می‌زد و محمد آن را می‌گرفت و به مردم می‌گفت که این پیامی آسمانی است. جذابیت‌های جنسی از دیدگاه هیگدن، یکی از راه‌هایی است که محمد (ص) برای تضعیف مسیحیت و تقویت اسلام انتخاب کرده بود.
لوتر به رغم آن که تلاش کرد تا پاپ را مظهر «دجال» بداند و بدین ترتیب این صفت را از حضرت محمد (ص) برداشت، در این باره اصرار مداوم داشت و باز هم تلاشی برای شناخت درست از اسلام و حضرت محمد (ص) نکرد و همچنان ایشان را آماج حملات تند خود قرار می‌داد.
در حالی که در قرن نوزدهم، کسانی مانند کارلایل یا واشنگتن اروینگ تلاش می‌کردند تا نقش حضرت محمد (ص) را در کاروان تمدن بشری نشان دهند، یا گوته که تصویری زیبا از محمد (ص) در اشعارش نشان می‌داد، از نظر کلیسا مطرود و محکوم بود. آثار فراوانی که شماری از روشن اندیشان این دوره در باره اسلام نوشتند، از نظر کلیسا آثار ممنوعه و در شمار کتب ضاله به حساب می‌آمد.
بدین ترتیب می‌توان دریافت که گرایش به دشمنی با اسلام و محمد (ص) در بنیاد کلیسای کاتولیک ریشه دارد و پاپ‌ها و قیصرها در ادوار مختلف، دشنام به محمد (ص) را به عنوان قافیه اصلی نوشته‌های خود انتخاب می‌کردند.
در یک دوره کوتاه، و بیشتر در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم غرب توانست آثاری عرضه کند که با نگاهی واقع بینانه تر به اسلام نگاه کند، اما حتی آن آثار هم به استثنای اندک، به هیچ روی تمایلی به دادن امتیازات اساسی به اسلام نداشت. داستان شرق شناسی، خود افسانه دیگری است که به قول ادوارد سعید، کنه و بُنهش، تحقیر شرق برابر غرب است.
به نظر می‌رسد، امروز غرب به همان نقطه بازگشته است. این تصادفی نیست که بوش پس از 11 سپتامبر بحث جنگ صلیبی را مطرح می‌کند. چند سالی بعد از آن، آن کاریکاتور وحشتناک در باره حضرت محمد (ص) کشیده می‌شود. و امروز پاپ که خود و کلیسایش را مظهر آرامش و صلح می‌خواند، این چنین به آتش جنگی که غرب مسیحی و نظامی شعله ور کرده، دامن می‌زند.
البته و صد البته، تصور این که پاپ بدون برنامه این مسائل را مطرح کرده، تصوری واهی است. به طور قطع، دانشمندان و سیاستمداران ما باید اهداف اصلی این قبیل اظهارات را روشن کنند، اظهاراتی که باز هم می‌تواند رسالت سربازگیری برای القاعده را بر دوش بکشد، و زمینه برخوردهای بیشتر دنیای اسلام را با غرب تا بن دندان مسلح فراهم کرده و همه انرژی دنیای اسلام را به میدان کشیده و آن را به هدر دهد.
یکی از جنایتکارانه ترین اقدامات غرب مسیحی، آن است که دشمنی میان یهودیان و مسلمانان را با ایجاد اسرائیل پدید آورد و امروز آقایی خود را با جنگهای میان این دو گروه بر همه تحمیل می‌کند. یهودیان که قرن‌ها در شرق با مسلمانان زیست مسالمت آمیز داشتند، فریب غرب مسیحی را خورده و اینچنین در جنگی که عاقبت آن بر هیچ کس روشن نیست، فرو غلتیدند. این را باید یکی از اساسی ترین جنایات غرب در حق مسلمانان و یهودیان دانس

بدون تردید مسؤولیت هر نوع خشونت ناشی از این اقدامات غیر مسؤولانه متوجه دستگاه عریض و طویل کلیسای کاتولیک و در رأس آن پاپ بوده و مسلمانان باید با درک درست شرایط، اجازه ندهند باز هم دنیای اسلام دچار محدودیت‌های بیشتر شود.

 




برچسب ها : سال پیامبر اعظم سال تمتم خوبیها