سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
تدبر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی



ابر برچسب ها

عبدالرحمن در سال 1844م در کابل متولد شد ودوران جوانی خودرا در بلخ گذراند زیرا پدرش محمد افضل خان دربلخ والی بود وبه همین دلیل رشد ونمو عبدالرحمن در بلخ انجام پذیرفت.

وازنزدیک شاهد تحولات سیاسی ونظامی بلخ وافغانستان بود.

((امیرعبدالرحمن که از طفولیت از درس ومدرسه بیزار بود وبه کارهای خشن وامور نظامی علاقه مند بود.

وبه دلیل خوی که داشت استعمال شمشیر ،نیزه و تفنگ بالای سگ وگربه بازی کودکی اورا تشکیل می داد.))[1]

عبدالرحمن پس از آن که پا به سن جوانی نهاد ((روزی برای امتحان نمودن یک تفنگ ،غلام بچه اش را هدف گلوله قراردادکه بر اثر آن از طرف پدرش زندانی شده ولی از عملش پشیمان  نگردید.))[2]

پس از  امضای معاهده گندمک دربیست شش مه 1879 دکه بین انگلیس و افغانستان امضا شد و طبق این عهد نامه بریتانیا حاکمیت خودرا در افغانستان مستحکم کرده وکنترل  گردنه های خیبر ،میشنی  وخیلی از نقاط مهم دیگررا به دست گرفت ونمایندگی مختار رسمی در افغانستان برقرار ساخت ودرمناطق حساس مرز افغانستان مامورینی گماشت تا مراقب اقدامات روسیه باشند.پس انگلیسیها در افغانستان تضمینهای تجاری وامتیاز ایجاد یک خط تلگرافی وبخصوص امتیاز اداره کردن سیاست خارجی افغانستان را به دست آوردوبه این ترتیب انگلیسیها در کلیه امور داخلی افغانستان وسرتاسر آن تسلط کامل یا فتند.[3]

درضمن معاهده گندمک قسمتی از اراضی افغانستان به هند ملحق شد وحکومت افغانستان نیز به امارات کابل وقندهار وهرات تقسیم گردید وهرسه تحت نظر حکومت انگلیسی هند اداره می شد.

انگلیسیها فکر می کردند که کار افغانستان تمام شده وشرایط  دلخواه فراهم شده وهمه چیز تحت کنترل است  ولی مردم افغانستان  که هیچ گاه سلطه بیگانه را قبول نداشته ونپذیرفته بنای شورش ومقاومت نهادند وبه عمارت نمایندگان انگلیس هجوم برده آن را ویران ساختند ودر روز سوم سپتامبر 1879(سریولی کاواگناری) سفیر انگلیس در کابل وکلیه اعضای هییت انگلستان را به قتل رساندند.،حال آنکه طبق معاهده گندمک حفظ جان اتباع انگلیس وامنیت آنها از سوی امیر افغانستان تضمین شده بود.انگلیسیها نیز به تلافی این وضعیت لشکر کشی خودارا به کابل آغاز کردند وطی آن دومین جنگ انگلیس وافغانستان به وقوع پیوست وبراثر این حمله کابل توسط قوای انگلیس اشغال شد ومحمد یعقوب خان از حکومت عزل گردید ،انگلیسیها اورا مسول حمله به سفیرخود می دانستند.[4]

درچنین فضای که انگلیسیها برای بار دوم به افغانستان حمله کرده بود عبدالرحمن از تبعید دوازده ساله از روسیه پا به افغانستان گذاشت ودر سال 1980م با اعلان جهاد بر علیه انگلیسیها تمام نگاهها را به خود جلب کرد وبا ارسال اعلامیه های جهاد ونامه های متعدد به سراسر افغانستان به انها اطلاع داد که به خاطر نجات کشور از سلطه انگلیسیها وبیرون راندن آنها از افغانستان بازگشته است ودر صدد تشکیل سپاه مجاهدین می باشد.[5]

عبدالرحمن به عنوان امیر جنگ را برعلیه انگلیسیها آغاز کرد واز کلمه (جهاد )نهایت استفاده را برد زیرا تا آن زمان مردم افغانستان در جهاد برعلیه انگلیسیها فاقد یک فرماندهی واحد ومنظم بودند وبه همین دلیل مردم از اعلامیه های عبدالرحمن خان حمایت کردند.[6]

انگلیسیها که خبرجمع آوری سپاه توسط عبدالرحمن وفتح شهرهای مزارشریف وقطغن را شنیدند به این نتیجه رسیدند که در افغانستان از راه نظامی نمی توانند به نتیجه برسند لذا برای خروج از این بن بست به فکر پیدا کردن عنصری مزدور بر آمدند.

آقای حبیبی در انگیزه روی کار آمدن عبدالرحمن می نویسد :((سیاسیون لندن ودهلی دیدند که ملت آزادی خواه افغانستان را نمی توان به استعمال قشون وسلاح مغلوب ساخت بنابراین در مقابل رجال وعلمای وطن خواه وغازیان ملی وشهزادگان محبوبی که به قیادت ملت در طول جنگ دوم پرداخته بودند،عناصر مرتجع وملت کشی را در افغانستان تقویت کردند وپادشاهی را به شاهزاده آهنین وقهاری چون عبدالرحمن سپردند ووی را که برای سرکوبی وقهر ملت افغان عنصری قوی پنجه شمرده می شد به پول وسلاح وتمام وسایل مادی ومعنوی پروراندند.))[7]

انگلیسیها به وسیله نامه قرار مذاکره با عبدالرحمن را گذاشتند وعبدالرحمن نیز با زیرکی هرچه تمامتر تصمیم نهایی را به تصمیم فرماندهان خود موکول کرد.ونظر آنهارا جویا شد.

فرماندهان نظامی عبدالرحمن نیز براخراج قوای اشغالگر وپرداخت غرامت از سوی آنهارا خواستار شدند وعبدالرحمن نیز در جواب انگلیسیها نوشت((که قصد آن دارم که در امور اضطراریه وضروریه کمر به معاونت ملت خود بسته وبا خصم مصاف داده ورهنورد مدافعت شوم.[8]

بعد از شکست نیروهای انگلیسی در جنگ میوند که شکست دور از انتظار برای آنها محسوب می شد واز لحاظ نظامی به کلی شکست خوردند.

از طریق خواهر عبدالرحمن (شاه بوبو)به رایزنی پرداختند واین بار جنگ را به پشت میزهای مذاکره بردند انگلیسیها که در عرصه نظامی شکست سختی خورده بودنداین بار شانس سلطه خود را درعرصه دیپلماسی دنبال کردند.[9]

سیاستمداران انگلیس عبدالرحمن را که مرد آهنین بود پذیرفتند .[10]

درحالی که درجنگ میوند نیروهای مردمی به پیروزی رسیده بود و انگلیسیها شکستی سختی را متحمل شده بودند،ولی در مذاکرات سیاسی قیافه قهرمان وغالبانه را به خود گرفتندومهمترین شرایطی را که انگلیسیها در پیش گرفتند به شرح زیر می باشد:

1-پادشاه افغانستان به استثنای دولت انگلیس دیگر با هیچ حکومتی خارجی دیگرنمی تواند روابط ساسی داشته باشد.

2- تمام قندهارزیر فرمان فرمانروای دیگری خواهد بود.

3- علاقه های پیشین وسبین تحت تصرف حکومت انگلیس باقی خواهد ماند.

4- فیصله ای که با امیر محمد یعقوب خان در باره سرحدات شرقی افغانستان به عمل آمده بود به اعتبار خود باقی خواهد ماند.

5- قشون انگلیسی را از کابل وجلال آباد وقندهارسلامت تا سرحدات موجود انگلیس برساند ودر عوض این شرایط انگلیس سلطنت امیر عبدالرحمن خان را در بقیه افغانستان به شمول هرات ((به رسمیت ))می شناسد.[11]

بعد از امضای این معاهده دولت هند بریتانوی نیز عبدالرحمن را تقویت می کردودر سال 1880م به عبدالرحمن پنج لک (پنجصدهزارروپیه)پول نقد وصدها عراده توپ وهزاران میل تفنگ ودر هرسال 18 هزار پوند به او کمک می کردندوبا این صورت ودر مدت کمی تمام افغانستان را تحت سلطه خود در آورد.

بعد از امضای این معاهده بین دولت انگلیس وعبدالرحمن موجی از اعتراضها ومخالفتهای مردم ومجاهدین افغانستان بالا گرفت آنها که روزی عبدالرحمن را در صف اول جهاد بر علیه انگلیسیها می دیدند وامروزنه تنها برضد آنهبود بلکه همکار ودوست درجه یک انگلیس محسوب می شد.وملت افغانستان نیز حساب خودرا از عبدالرحمن جدا کردند.وعبدالرحمن نیز با شدت هرچه تمامتر مخالفان خودرا سرکوب عده ای ازآنهارا به قتل رساند وعده ای را زندانی کرد وعده ای را نیز فراری به خارج از کشور ساخت.[12]

 



.[1] خوافی ،یعقوب علی ،پادشاهان متاخرافغانستان، ج1 ص 81.

[2]. عین الوقایع، ص 80.

[3]. پیوکارلوترنزید،رقابتهای روس وانگلیس در افغانستان وایران،ترجمه عباس آذرین ص 97.به نقل از کتاب افغانستان ،دفترمطالعات سیاسی وبین الملی وزارت خارجه ایران ص155.

[4]. کتاب افغانستان، دفتر مطالعات سیاسی وبین المللی وزارت خارجه ایران،ص155.

[5] غبار،غلام محمد،افغانستان در مسیر تاریخ ص 633،انتشارات جمهوری تهران 1383ه

[6] همان

[7] آزاد افغانستان ((تاریخچه بیداری سیاسی در افغانستان ))به نقل از پشینه وزمینه جنبش اصلاحی در افغانستان ص 110.

[8] غبار، غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ ص 633.

[9] . فرهنگ،میر محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر ص 420.انتشارات عرفانی،تهران 1385.افغانستان در مسیر تاریخ ص 643.

[10] حبیبی،عبدالحی،تاریخ مختصر افغانستان ص 298.

[11] . غبارغلام محمدافغانستان در مسیر تاریخ ص 1022 عین الوقایع ص 138.

[12]. حبیبی،عبدالحی،تاریخ مختصر افغانستان،ص297.




برچسب ها : 8ربیع الثانی (ولادت امام حسن عسکری



سلام دوستان بسیار ببخشید که بعد از غیبت طولانی دوباره خدمت می رسم بعد از اتمام امتحانات که امسال با تاخیر زیادی شروع شد مدرسه عالی امام خمینی (ره) یک اردوی پنج روزه شمال برپا کرد که این اردو اولین اردوی بود که مدرسه را همراهی می کردم .

جای شما خالی خیلی خوش گذشت دریای خزر بسیار جالب وجذاب بود البته شنا کردن در ساحل آن لذت چندانی نداشت زیرا آبهای ساحل بسیار کثیف است که بعد از شنا در دریا دوش گرفتن واجب است.

دیدنی دیگر شمال جنگلهای بسیار سرسبز ووسیع آن بود تمام شمال پوشیده از جنگل است که این جنگلها منظره های شمال را دیدنی تر کرده است.

بعد از بازگشت از شمال می طلبید که یک برنامه معنوی داشته باشم لذا با ثبت نام در اعتکاف وشرکت درآن، این امر نیز محقق شد گرچه مسجد مدرسه ایه الله گلپایگانی(ره)بسیار کوچک بود برای خیل مشتاقان اعتکاف از نکات دیدنی اعتکاف حضور حدود سی نوجوان از شیعیان عربستان که برای تحصیل در ترم تابستان به قم آمده بودند، بود که من با چند تا از آنها در مورد وضعیت شیعیان عربستان صحبت کردم .

اتفاقا ایام اعتکاف همزمان شد با پیروزی حزب الله در مبادله اسرا و من نظر نوجوانان عربستانی را در مورد مقاومت اسلامی لبنان وسید حسن نصرالله پرسیدم که آنان نیز افتخار اسلام وشیعیان حزب الله وسید حسن نصرالله را می دانستند.

بعد از اعتکاف سفر حج فقرا زیارت ضامن آهو امام رضا(ع) همراه با خانواده قسمت ما شد بعد از سه سال نرفتن به مشهد این زیباترین سفر سالهای اخیر بود شبهای مشهد انسان به یاد شبهای بی شمع و چراغ بقیع می اندازد زیرا در مشهد همش حرف از مظلومیت است در حالی که به نظر من مظلومیت اهل بیت در بقیع موج می زند .

خلاصه چند روزی سفر مشهد و زیارت امام رضا بسیار خوش گذشت .نایب الزیاره همه دوستان بودیم .

انشاءالله سفرکربلا وحج با هم باشیم .







در روز عزای دختر نبوت، همسر ولایت، ومادر امامت برآن شدیم تا فاطمه زهرا (س)را از زبان شیرین پیغمبر اسلام(ص) بشناسیم باشد که از رهروان راهش واز پیروان واقعی اش باشیم تا در روز قیامت شرمنده پدر وهمسر وفرزندانش نباشیم .

1- فاطمه آعز الناس علی ،فاطمه عزیزترین مردم است نزد من [1].

2-ابنتی فاطمه سیده النساءالعالمین ،فاطمه دخترم سرور زنان عالم است .[2]

3-إن الله یغضب لغضب فاطمه ویرضی لرضاها،خداوند با خشم فاطمه خشمگین می شود وبا رضایت او راضی می شود.[3]

4- فاطمه بضعة منی ،فاطمه پاره تن من است.[4]

5- فاطمه حوراءإنسیة،فاطمه حوریه ای انسانی است ،هرگاه مشتاق بهشت شوم اورا می بوسم .[5]

6- فاطمه هی الزهرة ،فاطمه همان زهره است درخشنده است .[6]

7- هی قلبی وروحی التی بین جنبی ، فاطمه قلب وروح میان دو پهلوی من است [7]

 8- إنما فاطمه شعبة منی ، فاطمه شعبه ای ازمن است ،افسرده می کند مرا هرچه اورا افسرده کند،وبه نشاط می اورد مرا انچه اورا به نشاط اورد.[8]

9-فاطمه سیدةنساء اهل الجنة، فاطمه سرور زنهای بهشت است .[9]

10-هی نور عینی وثمرة فوادی ،فاطمه نور چشم من ومیوه دل من است .[10]

11-أول شخص یدخل الجنه فاطمة، نخستین کسی که وارد بهشت می شود فاطمه است [11]



[1] بحار ج43ص 23،39

[2] بحار ج 43ص 22 21 26 و37

[3] همان ص 19.

[4] همان ص 23،39.

[5] الغدیر ج 3 به نقل از تاریخ خطیب بغدادی ج 5 ص 86.

[6] الغدیرج 3 به نقل از امالی طوسی ص 517

[7] الفصول المهمه ص 150.

[8] بحار ج 43 ص 26 ،39.

[9] همان

[10] همان ج 43 ص 21

[11] میزان العتدال ج 2  ص 131.






صفحات :
|  <  <<  6  7  8  9  10  >>  >  |